بررسی داستان کشتار یهودیان بنی‌قریظه

بررسی داستان کشتار یهودیان بنی‌قریظه

سه قبیله اصلی یهود در مدینه یهودیان بنی‌قریظه

حدود صد سال قبل از هجرت پیامبر اسلام (ص) از مکه به مدینه، بین قبایل مختلف مدینه درگیری درگرفته و به‌تدریج تمامی اهالی شهر وارد آن شده بودند. در این میان، قبایل گه‌گاه در جبهه‌های مخالف هم می‌جنگیدند. [۱] وقتی پیامبر (ص) در سال ۶۲۲ میلادی، از مکه به مدینه هجرت نمود، برای رفع اختلافات میان گروه‌های درگیر، با تهیه‌ی میثاقی، کوشید آنان را به‌هم نزدیک کند. وضعیت جدید، ایجاب می‌کرد تدابیری برای حفظ آرامش مدینه اندیشیده شود و یکی از این تدابیر، عقد پیمان‌هایی با قبایل و از جمله قبایل یهودی شهر بود.

قرار بر این شد که هر قبیله و گروه، راه و رسم خودش را داشته باشد، علیه هم‌دیگر دست به تعرّض نزنند و با قوای مهاجم بر ضد مسلمانان همکاری نکنند. این میثاق را که حقوق و وظایف قبایل مدینه را نسبت به یک‌دیگر مشخص می‌کرد، «حُیَیّ بن أخطب» از طرف «بنی‌نضیر»، «مخیریق» از «بنی‌قینقاع»، و «کعب بن اسد» از «بنی‌قریظه»، امضاء کردند.

در آن‌زمان علاوه بر یهودیانی که در شمال‌غربی مدینه و منطقه‌ی حجاز در «خیبر» و «فدک» حضور داشتند، سه قبیله‌ی اصلی یهود، به نام‌های «بنو قَیْنُقاع» (بنی‌قینقاع)، «بنو نَضیر» (بنی‌نضیر) و «بنو قُرَیْظَه» (بنی‌قریظه) در داخل شهر مدینه زندگی می‌کردند.

بعد از بازگشت پیامبر اسلام (ص) از جنگ بدر (که در سال دوم هجری و ۶۲۴ میلادی روی داد)، بنی‌قینقاع، علی‌رغم موقعیت اقتصادی ممتاز و تسلّط بر بازار مدینه، پیمان خویش را نقض نمودند و به همین دلیل، از مدینه رانده شده و به شام رفتند.

سال سوم هجری (۶۲۵ میلادی) که جنگ اُحد درگرفت، بنی‌نضیر با ابوسفیان روی هم ریختند و گفته شده سوءقصد به جان پیامبر (ص) هم در دستور کارشان بود که موفق نشدند. در واکنش به این پیمان‌شکنی، پیامبر اسلام (ص) مناطق مسکونی آنان را به محاصره درآورد اما از کُشتن‌شان صرف‌نظر نموده و آنان را مانند گروه قبل، از مدینه تبعید نمود. و اما بنی‌قریظه…

موقعیت یهودیان بنی‌قریظه و بنی‌نضیر و بنی‌قینقاع

موقعیت یهودیان بنی‌قریظه و بنی‌نضیر و بنی‌قینقاع

سرنوشت بنی‌قریظه با جنگ احزاب گره خورد

بنی‌قریظه یکی از قبایل یهودی ساکن در مدینه بودند که بر اساس معاهده‌ای چندجانبه که پیش‌تر بدان اشاره شد، در این شهر زندگی می‌کردند، اما در جریان جنگ احزاب (که در سال پنجم هجری و ۶۲۷ میلادی روی داد)، پیمان‌شکنی کرده با امثال ابوسفیان که مدینه را در محاصره داشتند، عملاً در یک جبهه قرار گرفتند.

جنگ احزاب (غزوه خندق) از آن‌جا آغاز شد که اشرافیّتِ مغلوب قریش، به طرف مدینه لشکرکشی کردند. به پیشنهاد سلمان فارسی، گرداگرد مدینه خندقی حفر شد و مهاجمین با رسیدن به این خندق، زمین‌گیر شدند و تصمیم گرفتند با تنها گروه باقیمانده از یهودیان در شهر مدینه یعنی بنی‌قریظه، دست به یکی کنند تا به کمک آنان نیروهای اسلام را مشغول نموده، صحنه را به نفع خویش بچرخانند.

در طول دو هفته‌ای که مدینه تحت محاصره بود، لشکر احزاب (ابوسفیان و هوادارانش) با بنی‌قریظه که در جنوب مدینه ساکن بودند وارد مذاکره شدند و قول و قرار گذاشتند و یهودیان برخلاف پیمانی که با پیامبر (ص) داشتند، جانب دشمنان ایشان را گرفتند. [۲]

وقتی خبر پیمان‌شکنی یهودیان بنی‌قریظه و رهبرشان (کعب بن اسد) به پیامبر اسلام (ص) رسید، ایشان که نمی‌خواست این خبر را بدون تحقیق بپذیرد، ابتدا زبیر بن عوام و سپس سعد بن عباده (رئیس قبیله خزرج)، اُسَید بن حُضیر (از انصار و از قبیله اوس) و سعد بن معاذ (رئیس قبیله اوس که از پیش، هم‌پیمان بنی‌قریظه بود) را، نزد سران بنی‌قریظه فرستاد تا با آنان دیدار و پرس‌وجو کنند. فرستادگان در بازگشت، خبر را تأیید کردند.

مطابق قواعد عرفی آن روزگار در شبه‌جزیره عربستان، اگر قبیله‌ای نقض پیمان می‌کرد و جانب قبایل رقیب را می‌گرفت، با مجازات سنگین روبه‌رو می‌شد. [۳]

حکمیّت سعد بن معاذ

پس از جنگ احزاب، مسلمانان به قلعه‌های یهودیان بنی‌قریظه حمله بردند. بنی‌قریظه به مدت ۲۵ روز (به نقل ابن‌اسحاق) یا ۱۵ روز (به نقل واقدی) با تیراندازی شدید مقاومت کردند، ولی مسلمانان موفق به پیشروی شدند. در نهایت، سران بنی‌قریظه به این نتیجه رسیدند که باید مذاکره کنند. ابتدا نماینده‌ای فرستادند تا بگویند که حاضرند به همان شرایطی که بنی‌نضیر از مدینه رفتند از مدینه بروند. این شرط پذیرفته نشد. در حالی‌که بنی‌قریظه چاره‌ای جز کنارآمدن نمی‌دیدند، امیدشان به وساطت و پادرمیانی قبیله اوس بود که در گذشته با آنان هم‌پیمان بودند. خودشان موافقت کردند که سعد بن معاذ (از سران آن قبیله)، بین آنان حکمیّت و داوری کند.

به گزارش واقدی در «المغازی»، افراد قبیله‌ی اوس، از پیامبر (ص) خواستند که به‌خاطر آنان از بنی‌قریظه درگذرد و ایشان نیز حکمیّتِ سعد بن معاذ را که هر دو طرف قبولش داشتند، پذیرفت. سعد بن معاذ در جنگ احزاب زخمی شده و در بستر بیماری بود. او را آوردند و گره کار به دست او افتاد. سعد هر دو طرف را وداشت تا موافقت‌نامه‌ای را بپذیرند و بنا بر آن، قول دهند پذیرای قضاوت او باشند و در داوری وی [هر چه بود] چون و چرا نکنند.

خلاصه‌یِ حکمیّتِ سعد بن معاذ این شد که بنی‌قریظه به‌دلیل پیمان‌شکنی تسلیم شوند و قلعه‌های خود را ترک گفته و بنا بر رسم جنگ‌ها در آن زمان، تحت اسارت طرف پیروز (مسلمانان) درآیند. به‌علاوه وی رأی بر این داد که از مردان قبیله، جنگجویان بنی‌قریظه کشته شوند، اما با زنان و فرزندان همانند اسیر رفتار شود. یهودیان از این حکم خشمگین شدند.

موقعیت یهودیان بنی‌قریظه و بنی‌قینقاع و بنی‌نضیر

روایت ابن‌اسحاق

ابن‌اسحاق یکی از قدیمی‌ترین منابعی است که با جزئیات به شرح ماجرای بنی‌قریظه پرداخته است و تاریخ‌نگاران بعدی (از جمله طبری) عموماً از او به‌عنوان منبع استفاده کرده‌اند.

مطابق روایتی که از ابن‌اسحاق نقل می‌شود، یهودیان بنی‌قریظه با قریش و متحدانش در برجسته‌ترین تلاش آن‌ها جهت نابودی مسلمانان همراه شدند. زمانی که این تلاش شکست خورد (از جمله به دلیل تلاش نعیم بن مسعود که بین آنان و ابوسفیان شکاف انداخت)، سپاه اسلام آنان را محاصره کرد. بنی‌قریظه نهایتاً تسلیم شدند و سعد بن معاذ حکم داد که مردان بالغ بنی‌قریظه کُشته و زنان و کودکان به اسارت گرفته شوند.

متعاقب آن، خندق‌هایی در بازار مدینه کنده شده و سر مردان بنی‌قریظه از تن‌شان جدا شد. بنا بر سُنَن ابوداود، و گفته‌ی واقدی، یک زن هم به اتهام این‌که قبلاً مسلمانی را کشته بود، به قتل رسید.

تخمین میزان کشته‌ها در منابع مختلف بین ۴۰۰ تا ۹۰۰ می‌باشد و ابن‌اسحاق آن را بین ۶۰۰ تا ۹۰۰ می‌نویسد! ابن‌زنجویه اما، در کتاب الاموال، تعداد کشتگان را ۴۰ نفر ذکر می‌کند.

شایان ذکر است که نوشته‌ی مکتوبی از خود ابن‌اسحاق وجود ندارد، اما روایات زیادی به نقل از او در «سیره رسول الله» و… در دسترس است که باید آن‌ها را با یک‌دیگر سنجید. عبدالملک بن هشام کتاب ابن‌اسحاق را از زیاد بن عبدالله بکائی روایت کرده است. گفته می‌شود روایات کتاب ابن‌اسحاق به طریق یونس بن بکیر در اندلس متداول بوده‌است.

برخی گفته و می‌گویند که پیامبر (ص) به این دلیل سعد بن معاذ را برای حکمیّت برگزید که وی نسبت به یهودیان بنی‌قریظه کینه داشت، چون در جنگ با آن‌ها زخمی شده بود! (گاه به تاریخ طبری استناد می‌کنند که یکی از افراد بنی‌قریظه به او تیر زده بود و…)

همان‌طور که ابن عبدالبرّ صاحب کتاب «الاستیعاب فی معرفة الاصحاب» هم نوشته است، سعد بن معاذ، نه در نبرد با بنی‌قریظه، بلکه در جنگ احزاب زخم برداشته بود و از قضا او، هم‌پیمان بنی‌قریظه بود و وقتی برای حکمیّت برگزیده شد گمان می‌رفت گره کار را باز کند. چنان‌چه وی نسبت به بنی‌قریظه کینه داشت و این‌جا و آن‌جا صحبت از انتقام کرده بود، آنان هرگز داوری وی را از ابتدا نمی‌پذیرفتند، در حالی‌که خودشان موافق داوری او بودند و پیامبر (ص) هم پذیرفت!

در آغاز، داوری سعد بن معاذ مورد قبول یهودیان بنی‌قریظه بود؛ بنا به نقل ابن‌هشام و شیخ مفید، آنان به پیامبر (ص) پیغام دادند: «ننزل علی حکم سعد معاذ»؛ [۴] که مضمون آن، رضایت به داوری او بود.

متاسفانه برخی به‌جای وقایع‌نمایی و نشان‌دادن این مسأله که داستان بنی‌قریظه مشکوک است، تصمیم سعد بن معاذ را در مورد بنی‌قریظه، با آنچه در تورات آمده، تطبیق می‌دهند:

«چون به شهری نزدیک آیی تا با آن جنگ نمایی، آن‌را برای صلح ندا کن، و اگر تو را جواب صلح بدهد و دروازه‌ها را برای تو بگشاید، آن‌گاه تمامی قومی که در آن یافت شوند به تو جزیه دهند و تو را خدمت نمایند. و اگر با تو صلح نکرده با تو جنگ نمایند، پس آنان را محاصره کن و چون یَهُوَه خدایت آن را به دست تو بسپارد، جمیع مردانش را به دَم شمشیر بکُش. لیکن زنان و اطفال و بهائم و آنچه در شهر باشد یعنی تمامی غنیمتش را برای خود به تاراج ببر» [۵]

نص دیگری در این باب در تورات وجود دارد که به‌مراتب سخت‌تر و سنگین‌تر است، چرا؟ چون امر به قتل تمام ساکنین داده، و کسی را از زنان و اطفال هم، استثنا نکرده‌است!! [۶]

اعدام یهودیان بنی‌قریظه در حضور زنان و کودکان اسیر یهودی

نقاشی تخیّلی «اعدام یهودیان بنی‌قریظه در حضور زنان و کودکان اسیر یهودی»، برای مظلوم‌نمایی و تحریک احساسات!

اصل ماجرا دروغ و شایعه نیست

با توجه به اشاره‌ی قرآن کریم در آیه‌ی ۲۶ سوره‌ی احزاب به واقعه‌ی بنی‌قریظه، نمی‌توان اصل ماجرا را دروغ و شایعه پنداشت. اما با سؤالات بسیاری روبه‌رو هستیم.

اگر رهبران بنی‌قریظه پیمان‌شکنی کردند، چرا تقاص آن را باید تمامی مردان و زنان آن قوم بپردازند؟! آیا به‌دلیل پیمان‌شکنی سران قبیله، می‌بایست غیر از آن‌ها نیز، قتل‌عام شوند؟! زنان و دخترانشان به بردگی و اسارت کشیده شوند و دار‌ و ندارشان به یغما برود؟!

نمی‌خواهم این‌گونه مسائل را با احکام تورات و سِفر تثنیه و کتاب یوشع، طاق بزنم و بگویم این به آن دَر، نمی‌خواهم برای توجیه آن‌چه برخی مدعی هستند بر بنی‌قریظه گذشته، کشتار سِسِنا توسط ارتش واتیکان در ایتالیا، کشتار سن‌بارتلمی توسط پروتستان‌های کالوینیست در فرانسه، یا کشتار کاتین در لهستان توسط نیروهای استالین و موارد مشابه را عَلَم کنم، یا به این گفته‌ی دکتر غلامحسین زرین‌کوب در کتاب «بامداد اسلام» اشاره نمایم که: «در روزگار ما هم پیشوایان آزادی اروپا و آمریکا گاه اهل یک قبیله یا یک شهر را به‌کلّی نابود می‌کنند تا صلح و آزادی برای دیگران تأمین شود…»! بلکه معتقدم باید این معما را گشود.

از نگاه و دیدگاه من بدون اِشراف به موارد زیر، نباید و نمی‌توان در مورد ماجرای بنی‌قریظه تنها به وقایع‌نگاری امثال ابن‌اسحاق و واقدی و… تکیه نمود. بدون اِشراف به:

تغییراتی که پیامبر اسلام (ص) و آیین جدیدش در تنظیم رابطه و مناسبات اعراب قبیله‌نشین پدید آورد،
خُلق و خوی اعراب،
گفتمانِ غالبِ عصر جاهلی،
یهودیان عرب و عهد و پیمان‌هایی که مرسوم آن روزگار بود،
رَوالِ داستان‌سرایی اعراب که سعی می‌شده شنونده را مرعوب کنند یا ماجرا را بسیار مهم جلوه دهند،
ویژگی‌های دو قبیله‌ی اوس و خزرج و رقابت‌های پنهان و آشکارشان با همدیگر و…

بدون آشنایی با موارد فوق، نباید و نمی‌توان در مورد ماجرای بنی‌قریظه اظهار نظر کرد.

بیل و تیشه و زنبیل برای کندن خندق

واقدی در المغازی، به نکته جالبی پرداخته و می‌نویسد:

[برای مقابله با ابوسفیان و متحدینش که به سمت مدینه می‌آمدند] مسلمانان شتابان شروع به کندن خندق کردند، و می‌خواستند پیش از رسیدن دشمن، آن کار را به سامان رسانند… [آنان برای تسریع کار] از یهودیان بنی‌قریظه مقدار زیادی ابزار، مانند بیل و تیشه و زنبیل امانت و عاریه گرفته بودند. در آن هنگام، یهود بنی‌قریظه با رسول خدا (ص) در حالت صلح بودند و آمدن قریش را خوش نمی‌داشتند. [۷]

کشتار یهودیان بنی‌قریظه در حضور زنان و کودکان اسیر یهودی

نقاشی تخیّلی «اعدام یهودیان بنی‌قریظه در حضور زنان و کودکان اسیر یهودی»، برای مظلوم‌نمایی و تحریک احساسات!

رقابت‌های آشکار و پنهان اوس و خزرج

قبیله خزرج هم‌پیمان یهودیان بنی‌قینقاع بودند و پیامبر (ص) به همین دلیل اُسرای یهود را به آنان بخشید، قبیله اوس نیز، هم‌پیمان یهودیان بنی‌قریظه بودند. در رابطه با بنی‌قینقاع، پیش‌تر خزرجیان پادرمیانی کردند و پیامبر (ص) از تبعید آنان فراتر نرفت. از همین‌رو اوسیان برای رقابت با خزرجیان، از پیامبر (ص) انتظار داشتند، به پاس پیمانی که با بنی‌قریظه دارند، به آنان سخت نگیرد.

پیامبر (ص) داوری در این موضوع را به‌عهده‌ی رئیس گروه خودشان (سعد بن معاذ) گذاشت و آن‌چنان که پیش‌تر دیدیم بنا بر روایت غالب، نه‌تنها با بنی‌قریظه برخورد مشابه بنی‌قینقاع نشد، بلکه با داوری سعد بن معاذ، یهودیان عملاً تار و مار شدند!!

ممکن است شاخ‌و‌برگ‌دادن به این داستان، کار سران قبیله‌ی خزرج باشد که خودشان مورد لطف قرار گرفتند و دل خوشی از اوسیان نداشتند. برای خزرجی‌ها همین فخر بس که مورد عنایت قرار گرفته و عامل بخشش می‌شوند و به‌عکس برای قبیله‌ی اوس همین ننگ بس که با حکم رئیس‌شان، هم‌پیمانان خودشان را درو می‌کنند!

نگاهی به سیره‌ی پیامبر رحمت (ص)

گذشته از رقابت‌های پنهان و آشکار اوس و خزرج با یک‌دیگر، آن‌چه ابن‌اسحاق و طبری و ابن‌هشام (در السیرة النبویة) و محمد بن عمر واقدی (در المغازی) و بلاذری (در فتوح البلدان) و یعقوبی (در تاریخ یعقوبی) و… از کشتار یهودیان بنی‌قریظه روایت می‌کنند، با دیگر برخوردهای پیامبر اسلام (ص) که مهربانی و بخشش را بر انتقام و کشتار، مُقَدّم می‌داشت هم‌خوانی ندارد. ایشان زمانی‌که قدرت نظامی و نفوذ کمتری داشت، با دو قبیله‌ی یهودی بنی‌نضیر و بنی‌قینقاع مدارا کرد. وقتی خیبر به‌دست مسلمانان افتاد، در میان آن‌ها خانواده‌‌های یهودی که به خصومت با پیامبر (ص) شهره بودند هم، حضور داشتند و پیامبر (ص) با آن‌ها با ملایمت برخورد کرد. [۸]

آزادی صدها اسیر بنی‌مصطلق، رهایی اسرای هَوازانی در جنگ حنین، تنظیم رابطه‌ی نه چندان سخت با بنی‌قینقاع و بنی‌نضیر و… همه در تعارض آشکار با روش برخورد با بنی‌قریظه است. قضیه‌ی مُثله‌شدن حمزه عموی گرامی پیامبر (ص) و خودداری ایشان از مقابله به مثل و حتی آزادکردن سران مکّه با علم و اطلاع از دشمنی و دسیسه‌های بعدی آنان بارها گزارش شده است.

به‌علاوه، آن‌چه از کشتار در بنی‌قریظه روایت می‌شود، با این رهنمود قرآنی که هیچ‌کس بار گناه دیگری را برنمی‌دارد [۹] جور درنمی‌آید!

آشوب از سوی همه نبوده تا همه مجازات شوند!

«ابوعبید قاسم بن سلّام هروی» سرشناس‌ترین فقیه شامی، و از نخستین نویسندگان در باب فقه و سُنَن، در کتاب الاموال، که اثری فقهی و نه تاریخی است، می‌نویسد:

زمانی که عبدالله بن علی، حاکم شام، به گروهی از اهل کتاب سخت گرفت و با ضرب و زور دستور داد به محل دیگری کوچ کنند، ابوعمرو اوزاعی که معاصر ابن‌اسحاق بود زبان به اعتراض گشود که: آشوب از سوی همه‌ی آن افراد نبوده است تا همه مجازات شوند، و حکم الهی این نیست که گروه زیادی به خطای چند نفر مجازات ‌شوند، بلکه بالعکس است.

اگر از دید ابوعمرو اوزاعی، آن‌چه ابن‌اسحاق در مورد کشتار یهودیان بنی‌قریظه نوشته، واقعی بود، هرگز به حاکم شام اعتراض نداشت و به قول دکتر سیدجعفر شهیدی به رفتار منتسب به رسول‌خدا (ص) در برابر بنی‌قریظه اقتدا می‌کرد. ابوعبید همچنین نقل می‌کند: هنگامی که مسلمانان، خیبر را فتح کردند، پیامبر (ص) خطاب به برخی گروه‌ها یا خاندان‌ها که به دشمنی مفرط با ایشان شناخته شده بودند، فرمود: «ای خاندان ابوحقیق، دشمنی‌تان را با خدا و رسولش می‌دانم، اما این باعث نمی‌شود بیش از آن‌چه با برادرانتان رفتار کردم با شما هم رفتار کنم» [۱۰]

لذا، بعید است که تمام مردان بنی‌قریظه کشته شوند، ولی پیامبر (ص) به یهودیان خیبر اجازه‌ی کوچ داده باشند!! درحالی‌که می‌دانیم پیامبر (ص) به قبایل یهودی‌ای که پیش و پس از بنی‌قریظه با آنان برخورد کردند، اجازه‌ی کوچ دادند.

سوگواری زنان برای یهودیان بنی‌قریظه

مظلوم‌نمایی و نقاشی تخیّلی از سوگواری زنان یهودی بنی‌قریظه در کنار اجساد شوهرانشان!

سؤالاتی بدون پاسخ

مواردی از جمله:

– آبشخور (شاخ و برگ‌های) داستان بنی‌قریظه که به قرن‌ها پیش از اسلام برمی‌گردد،
– بررسی سابقه‌ی کسانی که برای ابن‌اسحاق ماجرای بنی‌قریظه را تعریف کرده‌اند،
– این موضوع که مالک بن انس از معاصرین ابن‌اسحاق، گزارش‌های او را تأیید نکرده، عوام‌فریبش می‌خوانَد و به منابع و روش وی ایراد جدی می‌گیرد، و
– این‌که ابن‌حجر عسقلانی (از علمای بزرگ حدیث و فقه سنّی) گزارش ابن‌اسحاق از بنی‌قریظه را قابل استناد نمی‌داند؛

همگی قابل تأمل هستند، اما در این بحث باز نشده است. همچنین این سؤالات بدون پاسخ مانده‌اند که:

چه ضرورتی داشته پیامبر (ص) قربانیان را به مرکز مدینه بیاورد و سر به نیست کند؟! خب همان‌جا کنار قلعه‌ی بنی‌قریظه، قال قضیه را می‌کَند!
با وجود این‌که از پیش خندق (خندق‌های جنگ احزاب) وجود داشته، چرا باید دوباره برای گردن‌زدن آنان خندق حفر شود؟!
چرا در هیچ‌یک از آثار جغرافیایی مدینه، به خندق‌های حفر شده که ادعا می‌شود در آن‌ها یهودیان به قتل رسیده‌اند، اشاره نشده است؟!
آیا عملاً ممکن است امام علی (ع) یا زُبیر، در یک روز، ۷۰۰ یا ۹۰۰ نفر را گردن بزنند؟!
و چرا به داستان به این مهیبی یک کلمه در نهج‌البلاغه اشاره نشده؟!

اعداد غیر قابل قبول

گفته می‌شود تمام افرادی که در دوره‌ی ده ساله‌ی وجود پیامبر اسلام (ص) در مدینه بین مسلمانان مدینه و دیگران کشته شدند، ۳۸۶ نفرند. ۲۰۳ نفر از قریش و دیگر قبایل عرب و یهود، و ۱۸۳ نفر از مسلمانان مدینه. در جنگ بدر با آن شهرتش ۷۰ نفر از قریش کشته شدند و نام‌شان را هم می‌دانیم. در جنگ اُحد حدود همین تعداد از مسلمانان کشته شدند. در جنگ حنین تنها ۴ نفر کشته شدند.

با این وجود، ادعای قتل ۷۰۰ نفر یا بیشتر از یک قبیله (بنی‌قریظه) آن‌هم در یک روز، توهین به شعور مخاطب است. مهم نیست چه کسی گفته، ابن‌اسحاق یا ابن‌هشام یا… فرق نمی‌کند. بگذریم که در زمان مورد بحث، جمعیّت کل مدینه و همه‌ی قبائل، خیلی زیاد نبوده است.

شایان ذکر است که در برخی کتب سیره اشاره شده: پس از تعیین تکلیف بنی‌قریظه، از آنان ادوت جنگی ازجمله ۳۰۰ زره و ۵۰۰ سپر فلزی و چرمی و سرنیزه و… به غنیمت گرفته شد. [۱۱] نظر به تعداد زره‌ها و سپرها که برای هر سربازی لازم است، باید به این نتیجه رسید که شمار جنگجویان بنی‌قریظه آن نیست که اینجا و آن‌جا نقل می‌شود.

به عکس‌های قدیمی مکّه در قرن گذشته نگاه کنیم که اطراف مسجد را هم نشان می‌دهد. اگر دقیق توجه کنیم مثل یک قریه می‌مانَد. حالا برویم ۱۴۰۰ سال پیش و باز هم جلوتر، سال پنجم هجری (سال واقعه‌ی بنی‌قریظه). آیا ۷۰۰ تا ۹۰۰ مرد قتل عام شدند؟! آن‌هم از یک قبیله؟! مگر کل آن قبیله چند نفر بودند؟ گویی، به‌نوعی شبیه‌سازی از داستان «ماسادا» نیاز بوده است.

قلعه ماسادا

قلعه ماسادا

ماجرای ماسادا

ماجرای ماسادا این است که در گذشته‌های دور یهودیان علیه رومیان قیام می‌کنند و این منجر به تخریب معبد آنان در سال ۷۰ میلادی می‌شود. برخی از یهودیان در قلعه‌ای در ماسادا پناه می‌گیرند. در سال ۷۳ میلادی رومیان آن‌ها را محاصره کرده و نهایتاً اغلب آن‌ها را از دم تیغ می‌گذرانند و از قضا تعدادشان در برخی منابع، ۷۰۰ تا ۹۰۰ نفر ذکر شده است!!

کُشتن و چال کردن ۷۰۰ نفر در بازار؟!

اگر فرض را بر این بگیریم که همه‌ی مردان بنی‌قریظه جنگجو بودند و تمامشان از دم تیغ امام علی (ع) یا زبیر گذشتند (و مثلاً تعداد آن‌ها را ۷۰۰ نفر بگیریم) در این صورت باید تمام آن‌ها از زن و مرد و کودک، دست‌کم ۳۰۰۰ نفر باشند. بالاخره بعضی خانواده و فرزند داشته‌اند. آیا حرکت دادن ۳۰۰۰ نفر که با فرض فوق، ۷۰۰ نفرشان جنگجو بودند، و بردن اُسرا به دو خانه در همان حوالی (که در روایت رسمی مدام تکرار می‌شود) امکان‌پذیر است؟!

حتی حرکت‌دادن بخشی از قبیله‌ی بنی‌قریظه (در آن شرایط) و جای‌دادن‌ آن‌ها در دو خانه (که طبری و دیگران گفته‌اند)، نه منطقی است و نه امکان‌پذیر. در متن عربی کتاب مغازی، کلمه‌ی «دار» [خانه] آمده و دار در مورد خانه‌ی بزرگ نیز به کار می‌رود، اما دو خانه هر چقدر هم بزرگ باشد نمی‌تواند آن جمعیت انبوه را جا دهد.

کشتن آن شمار انبوه (برخی ۹۰۰ و ۵۰۰۰ نفر هم گفته‌اند!) در وسط بازار مدینه و دفن‌شان هم زیر سؤال است. آیا هیچ‌کس نمی‌دانست کشتن آن همه افراد در وسط بازار مدینه بیماری‌زا و باعث آزار است؟! بگذریم که در کتب عمومی یا جغرافیایی خاص تاریخ مدینه، مثل «معجم ما استعجم» نوشته‌ی بکری؛ «معجم البلدان» نوشته‌ی یاقوت حموی، «المغانم المطابه فی معالم طابه» نوشته‌ی فیروزآبادی، و در «رسائل فی تاریخ المدینه»، و… هیچ خبری در این مورد (کشتن ۷۰۰ نفر در یک روز و چال‌کردن آن‌ها در وسط بازار شهر!) وجود ندارد.

تأمل در آیه‌ی ۲۶ سوره‌ی احزاب

آیه‌ی مزبور، با اشاره به واقعه‌ی بنی‌قریظه، از کسانی‌که کشته یا اسیر شدند، با تعبیر «فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً ؛ گروهی را به قتل می‌رساندید و گروهی را اسیر می‌کردید»، یاد کرده است:

«وَ أَنْزَلَ الَّذِینَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً ؛ و آن گروه اهل کتاب (از یهودیان) را که پشتیبان و کمک [دشمنان شما] بودند [خداوند] از قلعه‌های محکم‌شان فرود آورد و در دلشان هراس افکند تا آن‌که گروهی از آن‌ها را به قتل رسانیده و گروهی را اسیر می‌کردید.»

طبق قواعد نحو عربی، غالباً فعل قبل از فاعل و مفعول می‌آید، که در تعبیر فوق رعایت نشده‌ است. (باید گفته می‌شد تَقْتُلُونَ فَرِیقاً) همین مسأله (یعنی تقدم فریقاً بر تقتلون) نشانگر این است که «فریق مقتول» (کسانی‌که به قتل رسیدند) «بخشی از اسیر‌شدگان» بوده‌اند. (آشنایان به نحو عربی آنچه را گفتم به‌خوبی می‌دانند).

تصویرسازی یک متن قرن نوزدهم میلادی از کشتار یهودیان بنی‌قریظه توسط محمد رفیع باذل

تصویرسازی یک متن مربوط به قرن نوزدهم، از داستان تخیّلی «کشتار یهودیان بنی‌قریظه»؛ توسط محمد رفیع باذل

چند نکته‌ی دیگر درباره‌ی آیه:

۱- در آیه‌ی فوق از اسیرشدگان با تعبیر «الَّذِینَ ظاهَرُوهُمْ» (کسانی که جنگجویی می‌کردند) نام برده، و چون در ادامه، روی «فَرِیقاً تَقْتُلُونَ» تأکید شده، پس، کسانی که کشته شدند معدودی از آن جنگجویان بوده‌اند.
۲- مطابق قواعد زبان عرب، واژه‌ی «تأسرون» [که در آیه‌ی فوق آمده] برای اسارت مردان و به طریق تغلیب برای هر دو جنس به کار می‌رود. برای اسارت زنان از کلمه «سَبْی» استفاده می‌شود. از این رو «تأسرونَ فریقاً» بیشتر ناظر بر اسارت مردان است نه زنان و کودکان.
۳- در جمله‌ی «فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً»، نه از فعل ماضی، بلکه از فعل مضارع استفاده شده که از لحاظ ادبی باید حال معنا شود. افعال «تَقْتُلُونَ» و «تَأْسِرُونَ»، حال از «أَنزَلَ» هستند. به‌عبارت دیگر، قتل و به اسارت گرفته‌شدن بنی‌قریظه مربوط به همان زمانی بوده که آنان از قلعه‌هایشان پایین کشیده شدند.
۴- اگر پیش از جمله‌ی «فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً»، «واو» وجود داشت و افعالی که در این تعبیر وجود دارند ماضی بود، به اسارت گرفته‌شدن بنی‌قریظه در زمان بعد از خارج کردن آنان از قلعه‌ها صورت گرفته‌ بود، ولی چون «واو» وجود ندارد، این جمله حالیه می‌شود و می‌رساند که در حال بیرون‌کشیده شدن بنی‌قریظه از سنگرهایشان، قتل و اسارت اتفاق افتاده است.
۵- در تعبیر «فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً»، مُقدّم داشتنِ قتل بر اسارت، نشانگر این است که ابتدا با مقاومت بنی‌قریظه عده‌ای کشته و سپس عده‌ای اسیر گشته‌اند. آیه نگفته است: «فَرِیقاً تَأْسِرُونَ وَ تَقْتُلُونَ فَرِیقاً».

فاصله‌ی تاریخی راویان و واقعه‌ی بنی‌قریظه

قدیمی‌ترین سندی که به حادثه‌ی بنی‌قریظه اشاره کرده، سیره ابن‌اسحاق است؛ البته خود او که از روایان نسل سوم به‌شمار می‌رود، در ابتدای سیره‌اش ذکر می‌کند که فقط نقل قول کرده و در صحّت آن‌چه می‌گوید تصمیم‌‌گیری نکرده‌است. ابن‌اسحاق سال ۸۵ هجری (۷۵ سال بعد از شهادت پیامبر) به‌دنیا آمده، و ۱۴۶ سال پس از واقعه فوت کرده‌است! طبری هم که روایت ابن‌اسحاق را نقل کرده، یک قرن و نیم پس از وی آمده است!

فاصله‌ی تاریخی میان این راویان و واقعه‌ی بنی‌قریظه نکته‌ی بسیار با اهمیتی است. پیوستگی یا گسیختگی سلسله‌ی راویان اهمیت بسیار دارد. واقعه‌ی بنی‌قریظه مربوط به سال پنجم هجری است و ابن‌اسحاق ۸۰ سال بعد به دنیا آمده، روایاتی که از او نقل می‌شود، جای اما و اگر دارد. شاید از همین رو، امام مالک و ابن‌حجر عسقلانی [۱۲] در آن تردید کرده‌اند. تکرار می‌کنم که ابن‌اسحاق ۱۴۶ سال پس از غزوه بنی‌قریظه از دنیا رفته و طبری ۱۵۰ سال پس از وی آمده است. فاصله‌ی تاریخی میان این راویان و واقعه بنی‌قریظه نکته‌ی کوچکی نیست.

پی‌نوشت‌ها:

[۱] William Mongomery Watt in The Cambridge history of Islam, Volume 1, p. 39-40.
[۲] Watt, W. Montgomery, Muhammad: Prophet and Statesman, OxfordUniversity Press, p. 170-172.
[۳] Frederick Mathewson Denny. An Introduction to Islam, chapter 3&4.

[۴] با حکم سعد بن معاذ از پناهگاه خود پایین می‌آییم. شیخ مفید، الارشاد، ص۵۰.
[۵] تورات، سفر تثنیه، باب۲۰، بند ۱۰ تا ۱۵.
[۶] تورات، سفر تثنیه، باب۱۳، بند ۱۵ تا ۱۷.
[۷] المغازی، ج۲، ص۴۴۵.
[۸] ابوعبید، الاموال، ص۲۴۱.
[۹] «وَ لا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى؛ و کسى بار گناه دیگرى را بر دوش نمى‌کشد.» سوره‌ی انعام، آیه‌ی ۲۶۴.
[۱۰] ابوعبید، الاموال، ص۲۴۷.
[۱۱] الرحیق المختوم، بحث فی السیرة النبویة، ج۱، ص۲۸۰.
[۱۲] ابن‌حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۴۵.

««« پایان »»»

آشنایی با رنگ‌های به‌کار رفته در مقاله‌ی فوق:

رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوه‌ای برای نقل‌قول استفاده می‌شود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینک‌دادن استفاده شده.
رنگ سبز برای آیات قرآن استفاده شده.

یهودیان بنی‌قریظه

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

همچنین ببینید

سند تاریخی از شهادت امیرالمؤمنین (ع) به دست معاویه

تاریخ سبئوس که نگارش آن در زمان خلافت معاویه به پایان رسیده برخلاف مشهورات سُست تاریخی شهادت امیرالمؤمنین (ع) را به خود معاویه منسوب می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

18 − 18 =