شمر بن ذی الجوشن فرستاده مخصوص یهود

شمر بن ذی الجوشن فرستاده مخصوص یهود

ماجرای عاشورا هرچند در نزدیکی کوفه رخ داد، ولی ردپای شام در آن آشکار است. در یک نگاه مقایسه‌ای میان سه واقعه‌ای که به‌دست یزید لعنةالله‌علیه و در عراق و حجاز رخ داد، تشابه و تجانس بسیار بالایی میان آن‌ها مشاهده می شود. شمر بن ذی الجوشن

نهایت وحشی‌گری و رفتارهای حیوانی، اصرار بر حرمت‌شکنی و اهانت به مقدّسات، و نگاه کینه‌توزانه و انتقام‌جویانه، برخی از مهم‌ترین نقاط اشتراک این سه فاجعه در کوفه و مدینه و مکه است.

از دیگرسو ناگفته پیداست که چنین رفتارهایی تنها در توان مردم شام است که غلام حلقه‌به‌گوش بنی‌امیه بودند و هیچ‌چیز غیر از نسل ابوسفیان برایشان مقدّس به‌شمار نمی‌آمد. از دید شامیان، تنها گناه مردم مدینه این بود که حاضر به پذیرش یزید نشده بودند و حتی این نکته برایشان مهم نبود که مردم مدینه معاویه را پذیرفته بودند.

در ماجرای کربلا نیز تنها گناه سیدالشهدا علیه‌السلام ساکت ننشستن در برابر یزید بود. روشن است که این مسأله هیچ‌گاه از دید کوفیان، به‌عنوان یک گناه نابخشودنی، مطرح نبود؛ از همین‌رو است که عموم کوفیان ابتدا با حرکت سیدالشهدا علیه‌السلام همراهی کردند. بنابراین تنها کسانی می‌توانند در برابر سیدالشهدا علیه‌السلام با کمال وقاحت بایستند و هیچ حرمتی نگه ندارند که نگاهی صددرصد شامی داشته باشند.

نکته این‌جا است که بر اساس طبیعت‌شناسی شهرهای آن روزگار [۱] این نگاه در کوفه طرفدار چندانی نداشت تا چه برسد به آن‌که لشکری از طرفداران آن شکل بگیرد.

شمر بن ذی الجوشن و امان نامه برای حضرت عباس

 رد امان‌نامه‌ی شمر از سوی حضرت عباس (ع)
تابلوی نقاشی «ابد والله»، اثر: «حسن روح‌الامین»

البته این بدان معنا نیست که نقش عثمانیان کوفه نادیده گرفته شود و دامان آن‌ها از این ننگ پاک گردد، بلکه به این معناست که ظرفیت انجام چنین جنایتی در کوفه بسیار پایین است و این شهر فاقد فدائیان اموی لازم و کافی در این زمینه است. بنابراین طبیعی است که بخشی از نیروی لازم برای مبارزه با قیام سیدالشهدا علیه‌السلام از شام آمده باشند؛ چراکه اهل بیت برایشان هیچ جایگاه ویژه‌ای ندارند و اساساً شخصی به‌عنوان «حسین بن علی» علیهماالسلام برایشان قابل احترام نیست.

گذشته از دو نکته‌ی یاد شده – یعنی عمق جنایت و نگاه تطبیقی به سه فاجعه‌ی بزرگ دوران یزید – بر اساس برخی گزارش‌ها لااقل بخشی از نیروی تحت امر شمر بن ذی الجوشن – که نیروهای ویژه‌ی فاجعه‌ی کربلا به‌شمار می‌آیند [۲] – از افراد اعزامی از شام بودند. [۳]

خود شمر بن ذی الجوشن را نیز باید از نیروهای نفوذی شام در کوفه و از دلدادگان و سرسپردگان بنی‌امیه به‌شمار آورد. پس از آن‌که شمر با تعدادی از یارانش به سوی خیمه‌های امام حسین علیه‌السلام یورش برد، امام فریاد برداشت:

«ای شیعیان خاندان ابوسفیان، اگر دین ندارید و از روز قیامت باکی ندارید، لااقل در دنیایتان آزادمرد باشید!» [۴]

شمر بن ذی الجوشن به رسم مردم شام، کینه‌ی عجیبی نسبت به امیرالمؤمنین (ع) داشت. وی بعدها در توجیه تمامی رفتارهای کثیف خود، به قانون «مأمور و معذور بودن» استناد می‌کرد! که استدلالی کاملاً شامی است.

شمر بن ذی الجوشن و سر بریده امام حسین بر دروازه ساعات شام

تابلوی نقاشی «دروازه ساعات»، اثر: «حسن روح‌الامین»

همچنین با توجه به ماجرای به قدرت رسیدن شمر در ماجرای کربلا و نیز رفتارهای دَدمنشانه‌ی وی در عاشورا، تردیدی نمی‌ماند منظور وی از مأمور و معذور بودن، دستوری بوده که از شام در این زمینه داشته است. [۵] این نکته را انتخاب شمر برای گسیل داشتن اُسرای کربلا به شام و نیز ارائه‌ی گزارش ماجرا به یزید تقویت می‌کند. [۶]

یک نکته‌ی دیگر که مأمور ویژه‌ی شام بودن شمر بن ذی الجوشن را بیشتر تقویت و تثبیت می‌نماید، دقت در حضور شمر در بزنگاه‌های کربلا و نقاط ترحّم یا احترام‌آمیز آن است. نقش شمر در هرچه جنایت‌آمیزتر شدن ماجرای عاشورا بسیار ویژه و منحصر به‌فرد است. گوشه‌ای از نقش‌آفرینی‌های تأثیرگذار او را در ادامه مرور می‌نماییم:

۱. اوست که نمی‌گذارد رایزنی عمرسعد با عبیدالله به نتیجه برسد و گزینه‌ای را مطرح می‌کند که هیچ‌کس تردیدی ندارد که امام حسین علیه‌السلام آن را نخواهد پذیرفت. گزینه‌ای که تمام سنگینی ماجرای کربلا را بر سر عبیدالله خراب می‌کند. [۷]

۲. پس از آن‌که به دستور امام حسین علیه‌السلام، هیزم‌های انباشته‌شده در خندق را آتش زدند، این شمر بود که فریاد برداشت: «حسین، می‌خواهی پیش از قیامت، خود را به آتش بیندازی؟» امام با شناختن شمر فرمود: «پسر زن بزچران! تو به آن آتش سزاوارتری.» [۸]

٣. وقتی زهیر مشغول خطبه‌خوانی بود، عده‌ای او را دشنام دادند و گفتند: «ما شما را رها نمی‌کنیم، مگر آن‌که یا بکُشیمتان یا تسلیم دستور عبیدالله شوید.» زهیر دوباره به نصیحت کردن آن‌ها پرداخت و گفت: «لااقل حسین را با یزید تنها بگذارید». این‌جا بود که شمر تیری به‌سوی زهیر پرتاب کرد و فریاد زد: «ساکت شو! حوصله‌ی ما را سر بردی!» زهیر به او گفت: «ای پسر آن کسی که بر پاشنه‌ی پای خود ادرار می‌کرد! من با تو سخن نمی‌گویم. تو حیوانی بیش نیستی…» [۹]

شمر بن ذی الجوشن در کربلا

تابلوی نقاشی «شمر با خنجر برون شد»، اثر: «حسن روح‌الامین»

۴. وقتی امام حسین علیه‌السلام مشغول خطبه‌خوانی و ارشاد مردم بود و امید آن می‌رفت که منطق حضرت لااقل در برخی از کوفیان مؤثر واقع شود، این شمر بود که فریاد برداشت: «او منافق است؛ اصلاً نمی‌داند چه می‌گوید.» [۱۰]

۵. وقتی شمر دید که کوفیان در برابر حملات امام، راهی جز فرار ندارند، اسب‌سواران را پشت‌سر پیاده‌نظام مستقر کرد تا راه فرار نداشته باشند و تیراندازان را نیز مأمور کرد امام را هدف بگیرند. این کار باعث کاسته‌شدن توان امام شد و شمر به سواران و پیاده نظام نهیب زد تا به امام حمله‌ور شوند. [۱۱]

۶. این شمر بود که با دیدن امام سجاد (ع) که در تب بیماری می‌سوخت، دستور کشتن ایشان را داد. این دستور چنان سنگدلانه بود که دیگران را به اعتراض واداشت و عمر سعد نیز آن را نپذیرفت. [۱۲]

۷. پس از اسارت نافع بن هلال که دو دستش شکسته شده بود، شمر و یارانش او را پیش عمر سعد آوردند…؛ شمر به عمر گفت: «او را بکُش.» عمر گفت: «خودت آورده‌ای، خودت هم هر کاری می‌خواهی بکن.» شمر شمشیر کشید و نافع گفت: «اگر تو مسلمان بودی، از این‌که با گناه کشتن ما به پیشگاه خدا بروی شرم داشتی. خدا را شکر که مرگ ما را به دست بدترین آفریده‌های خود قرار داد.» و شمر او را کشت! [۱۳]

۸. شمر و همراهانش با رسیدن به دربار یزید، سر امام (ع) را مقابل او پرتاب کردند و شمر چنین گفت: ای امیرالمؤمنین! این [مرد] با هجده نفر از خاندانش و شصت نفر از همراهانش به‌سوی ما آمد و ما هم از او خواستیم فرمان عبیدالله بن زیاد را بپذیرد و چون او نپذیرفت، هنگام طلوع آفتاب به آن‌ها حمله‌ور شدیم. آن‌ها همچون کبوترانی بودند که به‌دنبال فرار از چنگال باز شکاری بودند. در چشم برهم‌زدنی آن‌ها را کشتیم و جنازه‌هایشان هم در بیابان رها شده است!! [۱۴]

آوردن امان نامه توسط شمر بن ذی الجوشن برای حضرت عباس

نپذیرفتن امان‌نامه‌ی شمر از سوی حضرت عباس (ع)
نقاشی: حسن روح‌الامین

از مجموع این گزارش‌ها به‌روشنی به‌دست می‌آید که شمر بن ذی الجوشن یک فرستاده‌ی ویژه از سوی شام است. فرستاده‌ای با مأموریتی سرّی و برای پیشبرد ماجرا؛ همان‌گونه که دربار شام – به‌عنوان محصول مشترک دو شاخه‌ی باطل – مأمور به هدایت آن است. این نقش ویژه آن‌چنان برجسته است که اهل بیت علیهم‌السلام نیز از میان تمامی وحشی‌های حاضر در کربلا، نگاه خاصی به شمر دارند.

رسول خدا (ص) در خواب خود، شمر را به‌صورت سگی سیاه و سفید دیده بود که خون خاندانش را می‌لیسد! [۱۵] ضمناً شمر از شهود علیه حجر بن عدی بود. [۱۶]

نکته‌ی دیگر در خصوص شمر این‌که رفتار شمر مهم‌ترین دلیل بر بی‌دینی کامل اوست. پیش از این، تصریح نافع بن هلال و زهیر بن قین در این زمینه گذشت.

هم‌چنین باید توجه داشت که شمر تنها کسی بود که در کوفه «طیلسان» بر سر می‌گذاشت. [۱۷] در ماجرایی تاریخی آمده که انس بن مالک با دیدن جماعت طیلسان‌پوش در بصره، به یاد یهودیان خیبر افتاد. [۱۸]

صیصیت طلیت طالیت قاطان تلیت تالیت قاتان

طیلسان چیزی است شبیه به این لباس یهودی که بر شانه و سر می‌اندازند.

گذشته از این‌ها نام پدر شمر، شرحبیل است [که ظاهراً همانند نام خود او، نامی عبری است] و ذی‌الجوشن تنها لقب اوست. [۱۹]

بنابراین حتی می‌توان شمر را از یهودیان ساکن کوفه به‌شمار آورد.

پی‌نوشت‌ها:

[۱] برای آشنایی بیشتر با این مسأله و شناخت تفکر عثمانی، بنگرید به: تبار انحراف، ج۳، ص۵۳-۸۵.
[۲] شمر برخی از کارهای اساسی فاجعه کربلا را با همین یاران ویژه خود به سرانجام رساند. برای نمونه، وقتی امام حسین (ع) تنها شده بود، این شمر و یارانش بودند که به آن حضرت حمله‌ور شدند، او را دشنام دادند و زخمی کردند و دوباره به جای خود برگشتند (الارشاد، ج۲، ص۱۱۰). پس از شهادت عبدالله بن عمیر کلبی وقتی همسرش بر بالین جنازه‌ی وی آمد، شمر به نوکر خود دستور داد با عمود آهن بر سر آن زن بکوبد و چنین شد که آن زن نیز به شهادت رسید (تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۳و۳۳۴). ابن کثیر نیز شمر را فرمانده هزار نفری می‌داند که کشتن امام (ع) را برعهده داشتند (البدایة والنهایة، ج۸، ص۲۰ [ثم شرع (المختار) فی تتبع قتلة الحسین ومن شهد الوقعة بکربلاء من ناحیة ابن زیاد فقتل منهم خلقاً کثیراً وظفر برؤوس کبار منهم کعمر بن سعد بن أبی وقاص أمیر الجیش الذی قتلوا الحسین و شمر بن ذی الجوشن أمیر الألف الذین ولّوا قتل الحسین…]).
[۳] الامالی صدوق، ص۲۲۶، م۳۰ […وأقبل عدو الله سنان بن أنس الأیادی و شمر بن ذی الجوشن العامری فی رجال من أهل الشام حتى وقفوا على رأس الحسین فقال بعضهم لبعض: ما تنتظرون؟ أریحوا الرجل.]؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۴۸ [جهز ابن زیاد علیه خمساً وثلاثین ألفاً فبعث الحر فی الف رجل من القادسیة و کعب بن طلحة فی ثلاثة آلاف و عمر بن سعد فی أربعة آلاف و شمر بن ذی‌الجوشن السلولی فی أربعة آلاف من أهل الشام…]؛ الاختصاص، ص۱۳۹ [پس از آن‌که پیک امیرالمؤمنین به دمشق رسید: فسأل عن قواد معاویة فقیل له: من ترید منهم؟ فقال: أرید جرولاً وجهضماً وصلاده وقلاده وسواده وصاعقه؛ أباالمنایا وأباالحتوف و أباالأعور السلمی و عمرو بن العاص و شمر بن ذی‌الجوشن و محمد بن الأشعث الکندی. فقیل إنهم یجتمعون عند باب الخضراء فنزل وعقل بعیره وترکهم حتى اجتمعوا رکب إلیهم فلما بصروا به قاموا إلیه یهزؤون به…].
[۴] اللهوف، ص۷۱. نیز ر.ک: تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۴۴.
[۵] میزان الاعتدال، ج۲، ص۲۸۰ [راوی: کان شمر یصلی معنا ثم یقول: اللهم إنک تعلم أنی شریف فاغفر لی. قلت: کیف یغفر الله لک وقد أعنت على قتل ابن رسول الله؟ قال: ویحک فکیف نصنع؟ إن أمراءنا هؤلاء أمرونا بأمر فلم نخالفهم ولو خالفناهم کنا شرّاً من هذه الحمر السقاه. این استدلال حتى ذهبی را به اعتراض آورده. قلت: إن هذا لعذر قبیح فإنما الطاعة فی المعروف.]؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲۳، ص۱۸۹.
[۶] الارشاد، ج۲، ص۱۱۹ [ثم إن عبیدالله بن زیاد بعد إنفاذه برأس الحسین أمر بنسائه وصبیانه فجهزوا وأمر بعلی بن الحسین فغل بغل إلى عنقه ثم سرح بهم فی أثر الرأس مع مجفر بن ثعلبة العائذی و شمر بن ذی‌الجوشن فانطلقوا بهم حتى لحقوا بالقوم الذین معهم الرأس] دمیری نیز می‌نویسد اسرای کربلا با شمر و گروهی از یارانش به شام فرستاده شدند (حیاة الحیوان، ج۱، ص۹۲).
[۷] الارشاد، ج۲، ص۸۸ […فلما قرأ عبیدالله الکتاب قال: هذا کتاب ناصح مشفق على قومه. فقام إلیه شمر بن ذی الجوشن فقال: أتقبل هذا منه وقد نزل بأرضک وإلى جنبک؟! والله لئن رحل من بلادک ولم یضع یده فی یدک لیکونن أولى بالقوة ولتکونن أولى بالضعف والعجز فلا تعطه هذه المنزلة فإنها من الوهن ولکن لینزل على حکمک هو وأصحابه فإن عاقبت فأنت أولى بالعقوبة وإن عفوت کان ذلک لک. قال له ابن زیاد: نعم ما رأیت، الرأی رأیک، اخرج بهذا الکتاب إلى عمر بن سعد فلیعرض على الحسین وأصحابه النزول على حکمی فإن فعلوا فلیبعث بهم إلى سلما وإن هم أبوا فلیقاتلهم فإن فعل فاسمع له وأطع وإن أبی أن یقاتلهم فأنت أمیر الجیش واضرب عنقه وابعث إلى برأسه].
[۸] الارشاد، ج۲، ص۹۶.
[۹] تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۲۴. [اندیشکده مطالعات یهود: عبارت «یا ابن البوال علی عقبه» را برخی کنایه از اعرابی (بیابان‌نشین و بی‌فرهنگ) بودن و برخی دیگر کنایه از کسی که مادرش او را از راه زنا باردار شده است، دانسته‌اند].
[۱۰] الارشاد، ج۲، ص۹۷و۹۸.
[۱۱] همان، ص۱۱۱و۱۱۲.
[۱۲] طبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۲.
[۱۳] تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۳۶و۳۳۷.
[۱۴] اخبار الطوال، ص۲۶۱.
[۱۵] مثیر الاحزان، ص ۴۸ [امام حسین با دیدن شمر: قال رسول الله رأیت کأن کلباً أبقع یلغ دماء أهل بیتی. حضرت افزود: رأیت کأن کلاباً تنهشنی و کان فیها کلباً أبقع کان أشدهم على وهو أنت. وکان أبرص.]؛ البرصان والعرجان، ص۱۲۸و۱۲۹ [قال الحسین بن على قبل أن یقتله بلیلة: إنی رأیت فی المنام کأنّ کلباً أبقع بلغ فی دمائنا فعبّرته هذا الأبرص الضّبابی.]؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۵۵، ص۱۶ [کنا مع الحسین بن على بنهر کربلاء ونظر إلى شمر وکان أبرص فقال: الله أکبر الله أکبر صدق الله ورسوله قال رسول الله: «کأنی أنظر إلى کلب أبقع یلغ فی دم أهل بیتی»].
[۱۶] تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۰۱.
[۱۷] تاریخ مدینة دمشق، ج۲۳، ص۱۹۰ [ابواسحاق سبیعی: رأیت قاتل الحسین بن علی شمر بن ذی‌الجوشن ما رأیت بالکوفة أحداً علیه طیلسان غیره].
علماء طیلسان را از البسه مخصوص روحانیون یهود می‌دانند:
وَقَالَ الْإِمَامُ الْقَاضِي أَبُو يَعْلَى بْنُ الْفَرَّاءِ‏:‏ لَا يُمْنَعُ أَهْلُ الذِّمَّةِ مِنْ الطَّيْلَسَانِ،‏ وَهُوَ الْمُقَوَّرُ الطَّرَفَيْنِ الْمَكْفُوفُ الْجَانِبَيْنِ الْمُلَفَّقُ بَعْضُهَا إلَى بَعْضٍ، مَا كَانَتْ الْعَرَبُ تَعْرِفُهُ وَ هُوَ لِبَاسُ الْيَهُودِ قَدِيمًا، وَالْعَجَمِ أَيْضًا وَالْعَرَبُ تُسَمِّيه سَاجًا‏.‏
كتاب فتاوى السبكي/ الامام تقي الدين السبكي (۷۲۷- ۷۷۱ق)، ج٢، ص٤٠٣.
قَالَ: وَأَمَّا الطَّيْلَسَانُ فَهُوَ الْمُغَوَّرُ الطَّرَفَيْنِ الْمَكْفُوفُ الْجَانِبَيْنِ الْمُلَفَّفُ بَعْضُهُ إِلَى بَعْضٍ، فَإِنَّ الْعَرَبَ لَمْ تَكُنْ تَعْرِفُهُ وَلَا تَلْبَسُهُ، وَ هُوَ لِبَاسُ الْيَهُودِ وَالْعَجَمِ، وَالْعَرَبُ تُسَمِّيهِ سَاجًا.
كتاب أحكام أهل الذمة – ط رمادي / ابن القيم الجوزیه (۶۹۱–۷۵۱)، ج۳، ص١٢٩٦.
[۱۸] بخاری، ج۵، ص۷۶ [نظر أنس إلى الناس یوم الجمعة فرأى طیالسة فقال: کأنهم الساعة یهود خیبر].
[۱۹] اندیشکده مطالعات یهود: واژه‌ی «شمر»، به دوگونه تلفظ می‌شود: در کتاب‌های لغت نام او شَمِر به فتح شین و کسر میم به‌معنای جدیّت و شتاب در انجام کار ضبط شده است [ابن درید، محمد بن حسن، الاشتقاق، ص۸۵و۲۹۷؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۴، ص۴۲۷؛ زبیدی، محمدمرتضی‌، تاج العروس، ج۱۲، ص۲۳۶] اما عامه‌ی مردم، او را شِمْر می‌خوانند؛ به کسر شین و سکون میم. ظاهراً شمر واژه‌ای «عبری» و اصل آن شامر به‌معنای سامر (افسانه‌سرا، هم‌صحبت در شب‌نشینی) است. [ابو‌مخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعة الطف، ص۱۲۴] منابع تاریخی او را از شامیان ساکن کوفه دانسته‌اند. [ابن ابی‌حاتم رازی، محمد بن ابی‌حاتم، الجرح و التعدیل، ج۴، ص۳۳۷] پدر شمر (ذوالجوشن) شُرَحبیل بن اَعْوَربن عمرو نام داشت [ابن‌سعد، طبقات، ج۶، ص۴۶]. درباره‌ی نام شرحبیل گفته‌اند:
شُرَحبِیل اسم أحسبه نَجرانیٌّ أو سُریانیًّ و قال بعض أهل اللغة کلُّ اسم جاء فی العربیة فیه «ایل» فهو منسوب الی الله تبارک و تعالی [ابن درید، محمد بن حسن، الاشتقاق، ص۹۸].
شُرَحبِیل اسم علم مذکر عربی قدیم، و قیل: أعجمی، لأنه مختوم بـ«إل: إله» العبری، أی أن الأصل «شرحب» و أضیف إلیه لفظ الله [قاموس معاجم].
لذا به‌نظر می‌رسد نام شرحبیل از اسامی مقدس عبری باشد. آن‌چه این مطلب را تقویت می‌کند، مشاهده‌ی اسم «عبد شرحبیل» در شمار فرزندان هاشم بن عبدمناف است. البته برخی وی را شرحبیل گفته‌اند، یا عبد شرحبیل را به‌صورت عبد بن شرحبیل ضبط کرده‌اند، ولی شهرت نام عبد شرحبیل در منابع نخستین، ما را نسبت به درستی آن مطمئن می‌سازد.
از مادر شمر نیز به پلیدى یاد کرده‌اند، تا جایى که گفته‌اند وى هنگام جابه‌جایى گوسفندانش، به گناه آلوده شد و شمر از راه نامشروع به دنیا آمد. امام حسین علیه‌السلام نیز در واقعه‌ی کربلا، شمر را پسر زن بزچران خطاب کرده است [بلاذرى، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۸۷؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۹۶]

منبع: تبار انحراف، سیدمحمدمهدی حسین‌پور و مجتبی رضایی آدریانی، انتشارات شهید کاظمی، چاپ اول: بهار ۱۴۰۱، ج۴، ص۱۳۵-۱۴۰.

««« پایان »»»

آشنایی با رنگ‌های به‌کار رفته در مقاله‌ی فوق:

رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوه‌ای برای نقل‌قول استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینک‌دادن استفاده شده.

…..

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

Check Also

سند تاریخی از شهادت امیرالمؤمنین (ع) به دست معاویه

تاریخ سبئوس که نگارش آن در زمان خلافت معاویه به پایان رسیده برخلاف مشهورات سُست تاریخی شهادت امیرالمؤمنین (ع) را به خود معاویه منسوب می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

4 × سه =