پس از آنکه امیرالمؤمنین علیهالسلام تصمیم به جنگ با معاویه گرفت و بهدنبال گردآوری لشکر بود و نامهای هم برای معاویه نوشت، معاویه مردم شام را جمع کرد و در خطبهاش برای آنها گفت: جنگ صفین
«خدایا ما را یاری کن بر کسانی که خوابیده را بیدار میکنند و آرامش را سلب، و خونهای ما را میریزند و ناامنی به بار میآورند. خدا میداند که آنها هیچ بهانهای برای این کار ندارند غیر از اینکه به حکومتی حسادت میکنند که خدا به ما بخشیده؛ ولی بدانند که ما هیچگاه با رضایت خود، این لباس را از تن بیرون نخواهیم کرد. مردم، شما که میدانید من جانشین امیرالمؤمنین عمر و امیرالمؤمنین عثمان در میان شما بودم و من ولی دم و پسرعموی عثمان هستم و خدا هم گفته «هرکه مظلومانه کشته شد، ما به ولیّ او اختیار قصاص دادهایم». شما هم که میدانید عثمان مظلومانه کشته شد و من اینک میخواهم نظر شما را بدانم.»
اینجا بود که شامیان یکصدا فریاد زدند:
«به خونخواهی او برمیخیزیم. و با او بیعت کردند و پیمان بستند که یا جان ببازند یا انتقام عثمان را بگیرند.» [۱]
در معرکههای آن هفتادهزار نفر کشته شدند. ۵۴هزار نفر از شامیان و ۲۵هزار نفر از عراقیان که ۲۵ نفرشان از اصحاب جنگ بدر بودند. دو لشکر، صد روز در منطقهی صفین باقی ماندند و در این مدت، ۹۰ درگیری با یکدیگر داشتند. [۲]
همچنین پیش از این به نقش پررنگ اشعث بن قیس در قالب یهودی نفوذی حزب اموی در پیشبرد جنگ بهسوی دلخواه معاویه، و نیز ارتباط وی با معاویه سخن گفتیم. [بنگرید به: اینجا] با دقت در آنچه دراین باره گفتیم، روشن میشود که اگر اشعث را – که به یقین نفوذیان دیگری نیز او را یاری میکردند – از تابلوی صفین پاک کنیم، تصویری بسیار متفاوت از آن جنگ ترسیم خواهد شد.
رسول خدا (ص) حتی به فکر این شرایط حساس نیز بود و برای امیرالمؤمنین (ع) نشانههایی دالّ بر حقانیّت آن حضرت نصب فرموده بود. از مهمترین این نشانهها، جناب عمار یاسر [۳] و نیز جناب اویس قرنی بودند. ولی همانگونه که شاهد آن خواهیم بود، معاویه و حزب اموی چنان نفوذی در روح و جان شامیان داشتند که هیچ نشانی از تأثیرگذاری نشانههای رسول خدا (ص) در میان آنها و در این شرایط حساس نیست.
درهرحال، معاویه در وقت اضافه به تمامی انتظارات و اهداف خود از بهپا کردن آتش جنگ صفین رسید:
۱- امیرالمؤمنین (ع) بهعنوان متهم اصلی و همیشگی کشتهشدن عثمان، و معاویه بهعنوان مظلوم و حامی از خون به ناحق ریختهشدهی عثمان، در ذهن شامیان و بسیاری از مردم دیگر جا افتاد و حقِ هرگونه بینظمی و ایجاد ناامنی برای معاویه محفوظ ماند.
۲- عیار شامیان و عراقیان محک خورد و معاویه نسبت به وفاداری کامل شامیان، حتی با وجود علم کامل شامیان به یاوهگوییهای وی، و نیز دمدمی مزاج بودن کوفیان، حتی با علم کامل به حقانیّت خود، و عواقب شوم سرپیچی از فرمانده به اطمینان عملی رسید. بهگونهای که حتی حضور و به شهادت رسیدن امثال عمار یاسر و اویس قرنی – که از سوی پیامبر (ص) بهعنوان نمادهای ویژهی صفین معرفی شده بودند – نیز عملاً خاصیت خود را از دست دادند. و این یعنی شامیان پیامبر جداگانهای بهنام معاویه دارند!
٣- بار بدنامیهای جنگ به دوش دیگران افتاد و معاویه خود را در برابر افکار عمومی شامیان تبرئه کرد. برای نمونه کُشتار گستردهی صفین به پای امیرالمؤمنین (ع) نوشته شد – همانگونه که شهادت عمار نیز به گردن آن حضرت افتاد – و نیرنگ قرآن بر نیزه کردن و فریبکاری در حکمیّت هم به پای عمروعاص تمام شد.
۴- اعتقاد شامیان به معاویه دوچندان شد و عراقیان با دلهایی مالامال از دشمنی بازگشتند و یکدیگر را دشنام میدادند و با شلاق به جان هم میافتادند. [۴] بنابراین پایههای حکومت اموی مستحکمتر و ارکان حکومت امیرالمؤمنین (ع) لرزانتر از سابق شد.
۵- برخی از افرادی که بیمی از آنها میرفت، تکلیفشان در این جنگ روشن شد. [۵]
مینیاتور ایرانی صفوی (۱۵۱۶م) که احتمالاً امام علی (ع) را در نبرد صفین به تصویر میکشد.
همدستی منافقان و یهود برای نجات شجرهی یهودی اموی
در جنگ صفین دو عامل مهم کمر امیرمؤمنان (ع) را شکستند؛ یکی منافقین و یکی مقدسمآبان جاهل. چنانکه حضرت علی (ع) خودشان در کلامی به این مطلب اشاره فرمودهاند:
«از مردم دنیا دو نفر پشت مرا شکست؛ یکی مرد سخنور بدکردار و دیگر مرد نادان عابد. که آن یکی به کمک زبان بر کارهای زشت خود پرده میکشد و این دیگری با عبادتش نادانی خویش را پنهان میکند. از دانشمندان گنهکار و عبادتکنندگان نادان بپرهیزید که هم اینان باعث گمراهی گمراهان هستند. من از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمودند: “یا علی، گمراهی امت من به دست سخنوران منافق و دورو است.”» [۶]
در جنگ صفین ابوموسی اشعری رهبر گروه جاهلان ناسک بود که به یاری پیروان خود ضربهی بزرگی بر پیکرهی حکومت علوی وارد کرد و اشعث بن قیس، منافق یهودی علیماللسان [سخنور و خوشبیان] فاسقی بود که با توطئهها و حرفهای خود حکومت علوی را شدیداً تضعیف نمود. در جنگ صفین نیز که شجره ملعونه بنیامیه در آستانهی نابودی قرار گرفت، توسط این دو عامل نجات یافت. یهود در این زمان حضور مستقیم خیلی کمرنگی داشت؛ چراکه همهی منافع یهود را عامل اصلی آن، یعنی بنیامیه تأمین میکرد.
پینوشتها:
[۱] البدایة والنهایة، ج ۸، ص۱۳۷.
[۲] المنتظم، ج۵، ص۱۲۰.
بر اساس گزارشی دیگر، شمار کشتگان دو لشکر، تنها در ماه صفر یا در ماه ربیعالاول، به هفتادهزار نفر رسید که سهم لشکر شام، ۴۵هزار و سهم لشکر عراق ۲۵هزار نفر بود (تاریخ مدینة دمشق، ج۴۳، ص۴۸۲).
[۳] براساس منابع موجود، رسولخدا (ص) بارها و در مناسبتهای مختلف این جمله را خطاب به عمار تکرار فرموده بود: «إنّکَ مِن أهلِ الجَنَّةِ تَقتُلُکَ الفِئَةُ الباغِیَةُ؛ تو اهل بهشت هستی و قوم ستمگر تو را میکُشند.» (بحارالانوار، ج۳۳، ص۲۵). بنابراین تردیدی نمیماند رسولخدا (ص) بهدنبال نصب علامت برای مردم است تا هیچ عذر و بهانهای برای رهاساختن حق نداشته باشند و جویندگان حقیقت بتوانند بهسادگی به آن دست یابند.
[۴] تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۵ و۴۶.
[۵] برای نمونه، یکی از کسانی که در صفین کشته شد، عبیدالله بن عمر بن خطاب بود که پس از مرگ پدرش به کشتار برخی از ایرانیان پرداخته بود. عثمان هرچند سخن از عقوبت او گفته بود، ولی پس از آنکه به حکومت رسید، عبیدالله را رها کرد. بهگفتهی راوی، این مسئله بر اثر تلاشهای عمروعاص بود. امیرالمؤمنین (ع) نیز فرموده بود که اگر بتواند، عبیدالله را قصاص خواهد کرد. هنگامیکه حضرت به حکومت رسیدند یکی از مسائلی که پیگیرش بودند، قصاص عبیدالله بود ولی او به شام و پیش معاویه گریخت تا اینکه سرانجام در صفین کشته شد (الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۶و۱۷). معاویه در یکی از روزهای صفین، عبیدالله را تحریک کرد تا در کسوت فرماندهی یکی از لشکریان شام، به سپاه امیرالمؤمنین (ع) حمله کند. نوکر و همسر عبیدالله عقیده داشتند که این پیشنهاد نیرنگی از سوی معاویه است تا از شرّ او راحت شود، ولی عبیدالله گوش نکرد و بالاخره در جریان حمله کشته شد. پس از مرگ او معاویه در مراسم دفنش حاضر شد و در حالیکه گریه میکرد، گفت: «پسر فاروق در راه اطاعت از زنده و مرده خلیفهتان کشته شد. بر او رحمت بفرستید؛ هرچند خدا او را رحمت کرده است». (الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۸و۱۹).
[۶] الخصال، ج۱، ص۶۹. «قَطَعَ ظَهْرِی رَجُلَانِ مِنَ الدُّنْیا رَجُلٌ عَلِیمُ اللِّسَانِ فَاسِقٌ وَ رَجُلٌ جَاهِلُ الْقَلْبِ نَاسِک هَذَا یصُدُّ بِلِسَانِهِ عَنْ فِسْقِهِ وَ هَذَا بِنُسُکهِ عَنْ جَهْلِهِ فَاتَّقُوا الْفَاسِقَ مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ الْجَاهِلَ مِنَ الْمُتَعَبِّدِینَ أُولَئِک فِتْنَةُ کلِّ مَفْتُونٍ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یقُولُ یا عَلِی هَلَاک أُمَّتِی عَلَى یدَی کلِّ مُنَافِقٍ عَلِیمِ اللِّسَانِ.»
منبع: درآمدی بر شناخت تبار انحراف، سیدمحمدمهدی حسینپور و مجتبی رضایی آدریانی، انتشارات شهید کاظمی، چاپ اول: بهار ۱۴۰۱، ج۳، ص۱۰۱-۱۰۵.
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده شده.
…
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: