تصویر جهان بدون اسرائیل در سریال النهایه

تصویر جهان بدون اسرائیل در سریال النهایه

نگاهی به سریال النهایه The End

اوایل ماه رمضان امسال بود که یک دفعه خبر و گزارشی درباره یک سریال تلویزیونی در اغلب رسانه‌های دیداری و نوشتاری و خبرگزاری‌های داخلی به‌خصوص رسانه‌های جبهه انقلاب پیچید که از آن تفسیرهای تقریباً مشابهی ارائه شد و براساس آن، تحلیل‌های اغلب یکسانی بیرون آمد.

این‌که سریالی به‌نام “النهایه” یا “پایان” (The End) از شبکه‌ی «ON E» تلویزیون مصر در حال پخش است. اما این خبر آن‌گاه جنجالی شد که در دنباله‌ی اخبار و گزارشات یاد شده آمده بود در همان اوایل نخستین قسمتِ این سریال (که زمان آن در سال ۲۱۲۰ میلادی [یعنی ۱۰۰ سال دیگر] می‌گذرد) در یک کلاس درس اعلام می‌شود: رژیم صهیونیستی اسرائیل در جنگی به‌نام «جنگ آزادی بیت‌المقدس» نابود شده و ایالات متحده آمریکا که متحد اصلی آن رژیم بود، در همان جنگ، به قطعات و دولت‌های کوچک‌تر تقسیم شده است.

همین دو خط خبر که در واقع مربوط به ۱۰ دقیقه‌ی ابتدایی قسمتِ اول سریال النهایه بود، باعث شد که بسیاری از خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های خبری و رسانه‌های دیداری و شنیداریِ یاد شده که اغلب متعلق به دوستان انقلابی و متعهد بودند، سر از پا نشناخته و توجه نداشتند ۱۰ دقیقه‌ی ابتدایی یک فیلم کوتاه یا داستانی بلند هم نمی‌تواند مقصود و منظور و محتوای اصلی آن را بازگوید چه برسد به یک سریال ۳۰ قسمتی که هنوز معرفی کاراکترهای اصلی و ماجراهای اولیه‌اش هم شکل نگرفته است!!

اگر این‌گونه بود که با ۱۰ دقیقه‌ی ابتدایی یک فیلم یا سریال، می‌توانستیم به موضوع و داستان و جهت‌گیری و سمت‌وسوی آن پی ببریم، در این‌صورت مثلاٌ پس از ۱۰ دقیقه تماشای فیلم “دراکولای برام استوکر” نتیجه می‌گرفتیم که کنت دراکولای خون‌آشام در واقع یک سلحشور و رزمنده شجاع و دلیر بوده یا از همان اوایل فیلم “پدرخوانده”، مایکل کورلئونه را یک آدم دست و پا چلفتی ارزیابی می‌کردیم و یا مثلاً برداشتمان از شخصیت رضا خوشنویس سریال “هزاردستان” در قسمت اول، به‌جز یک مرد آرام و هنرمند و متین نبود که در عمرش حتی به یک مورچه هم آزار نرسانده است!

سریال النهایه

به هر حال اغلب تحلیل‌هایی که براساس همان ۱۰ دقیقه‌ی نخستِ قسمتِ اول سریال النهایه صورت گرفت، این بود که گویا با یک سریال جدّی ضد صهیونیستی مواجه هستیم که یک پیش‌گویی کاملاً انقلابی را به تصویر کشیده است! برخی از همان رسانه‌های خودی هم همین ۱۰ دقیقه را چماقی کرده و بر سر رسانه ملی کوبیدند که حتی مصری‌ها در ماه رمضان چه سریال‌هایی می‌سازند و تلویزیون ما چه می سازد! (البته قصد نادیده گرفتن کوتاهی رسانه ملی در ساخت سریال‌های تلویزیونی منطبق بر آرمان‌ها و ارزش‌ها و از جمله تولید آثار ضد صهیونیستی را ندارم).

گفتند سریال النهایه خشم صهیونیست‌ها را برانگیخته و اطلاعیه‌ی نمایشیِ وزارت خارجه اسرائیل را بهانه‌ی همین تحلیل کردند. حتی برخی شبکه‌های تلویزیونی در بخش‌های مهم خبری خود، قسمتی را به تحلیل این سریال اختصاص دادند!

اما بعضی دوستان هوشمند هم گرچه به آغاز جنجالیِ سریال النهایه و خبر نابودیِ رژیم صهیونیستی اشاره کرده و آن را در یک سریال مصری، مثبت تلقی کردند اما برای اظهارنظر قطعی، دعوت به صبر تا پخش آخرین قسمت آن نمودند. خصوصاً این‌که سریال توسط کمپانی سینرجی (Synergy Productions)، نزدیک به هیئت حاکمه مصر و شخص ژنرال السیسی تهیه شده بود و در شبکه‌ای نمایش داده می‌شد که یک شبکه‌ی تفریحی مصری است که توسط طارق بن عمار تونسی و نجیب ساویرس مصری ایجاد شد و در سال ۲۰۱۶ میلادی احمد ابوهشیمه از نزدیکان نظامیان کودتاگر مصری، سهم این دو شخص را خریداری کرد.

اما در همان قسمت اول سریال النهایه (اگر دوستان عنایت می‌کردند و بدون تعجیل در ارائه‌ی تحلیل، لااقل همان قسمت را تا به انتها ملاحظه می‌فرمودند) گرچه گفته می‌شود که رژیم صهیونیستی به صدمین سال خود نرسیده، نابود شد و آمریکا هم تجزیه شده، اما جهان بدون اسرائیل و آمریکا (که در شهر قدس و به‌خصوص بخش شرقی آن که مسجد الاقصی هم در آن قرار دارد، مشاهده می‌کنیم)، جهانی مملو از پلیدی و جنایت و خباثت و دنائت است که شاید بهترین موجود آن، رباتی به نام “عزیز” است که از قتل‌عام ۳۰ سال قبل ربات‌ها، جان سالم به در برده است!

سریال النهایة

دو کمپانی جهانی به‌نام “انرژی کو” (که بسته‌های کوچک مکعبی حاوی انرژی می‌سازد) و “گرین کو” (که مواد غذایی تولید می‌کند) بر کلیّت این جهان حاکم هستند و آدم‌های دیگر را مثل برده در چنگال استثمار خود گرفته‌اند. وضعیت و ساختار شهر اگرچه ناشی از جنگ هسته‌ای که اتفاق افتاده به خرابه‌ای می‌ماند اما تکنولوژی ارتباطی و اطلاعاتی فوق پیشرفته‌ای از نوع سایبورگ بر آن تسلط دارد و با الغای کاربرد پول و بانک و… همه‌چیز با همان مکعب‌های کوچک انرژی معامله می‌شود که هر یک ۳ نقطه (واحد انرژی مذکور) ظرفیت دارد.

شخصیت اصلی فیلم یک مهندس انرژی به‌نام “زین” است که در کارگاه “انرژی کو” کار می‌کند، با همسری به‌نام “رضوه” (که مدیر کارگاهی از “گرین کو“ست) و بچه‌ای به‌نام “یحیی” که بعداً به‌دنیا می‌آید. زین به‌دلیل نبوغش، مکعبی از انرژی ساخته که ۳۰ نقطه ظرفیت انرژی آن است، یعنی ۱۰ برابر سایر مکعب‌ها.

در این شهر قدس، یک سازمان امنیتی وجود دارد که یکی از مدیران ارشد آن به‌نام “مونس“، نقش بیشتری ایفا می‌کند. سازمان امنیتی که از “گرین کو” باج می‌گیرد تا به باندهای قاچاق که بیرون شهر و یا در قسمت غربی قدس هستند باج دهد تا آن‌ها به شهر حمله نکنند!

عاشق قدیمیِ مهندس زین به‌نام “صباح” به‌دلیل شدّت عشق، در صدد ساخت رباتی از زین است و این کار را با کمک یک متخصص به‌نام “عزیز” و شاگردش “سعاده” انجام می‌دهد که بعداً متوجه می‌شویم “عزیز” یک ربات بوده و از قضا مثبت‌ترین شخصیت این سریال به‌شمار می‌رود. ولی زین رباتیک وقتی حافظه‌ی زین اصلی بر رویش بارگذاری می‌شود به یک ترمیناتور تبدیل شده که قصد دارد همه‌چیز و همه‌کس را نابود کند.

فضای سریال النهاية

هر نوع آموزشی برای کودکان ممنوع است و در همان ابتدای سریال مشاهده می‌کنیم که مونس و گروهی از مأموران امنیتی به یکی از مراکز مخفی آموزشی حمله کرده و عده‌ای از جمله یک بچه را کشته و بقیه را هم به تبعید در مناطق آلوده به مواد هسته‌ای می‌فرستند!

رشوه‌گیری و دزدی و غارت و شارلان‌بازی در این شهر قدس بیداد می‌کند و همه البته با نام‌ها و عناوین و اسم‌های اسلامی، به شنیع‌ترین کارها دست می‌زنند، حتی معدود بازماندگان جنگ علیه اسرائیل ناگزیر با دزدی و دروغ و فریب‌دادن دیگران زندگی می‌گذرانند.

نبوغ مهندس زین، او را به شهر دیگری به‌نام “واحه” می‌کشاند که ظاهراً مخفی است و البته برخلاف قدس، بسیار مدرن و با معماری قرن بیست‌ودومی! و گویا مثل تئوری “دکتر استرنج لاو” و یا زیردریایی فیلم “۲۰۱۲” به مکان زندگی دانشمندان و نخبگان تبدیل شده است. او که توسط یکی از دوستان سابقش به‌نام “ادهم” به آن شهر آمده، با مأموریت و موقعیت جدیدی مواجه می‌شود که گویا باید با استفاده از تخصصش و همان مکعب‌های ۳۰ نقطه‌ای، زرهی برای “واحه” بسازند تا در مقابل حمله‌ی عنقریب “انرژی کو” مصون بمانند. اهالی “واحه” و سرپرست گروه مهندسین آن به‌نام “شاکر“، این موضوع را هدفی مقدس دانسته که باید با فداکاری و ایثار بدان رسید.

یاسر سامی (Yasser Sami) که بر اساس فیلمنامه عمرو سمیر عاطف (Amr Samir Atef) نویسنده فیلم “فرار از تل آویو”، سریال را کارگردانی کرده، مهندس زین در واحه و زین رباتیک در قدس را به‌طور موازی وارد ماجراهای متعددی می‌کند و تقریباً از قسمت ۲۲، آنها را به یک فضای آرماگدونی می‌برد با همان فرمول‌های رایج آرماگدون اوانجلیستی یعنی ویرانی جهان و کشته‌شدن اکثریت مردم جهان در یک جنگ هسته‌ای و بازگردانده شدن دنیا به زندگی بَدَوی و سپس ظهور منجی آخرالزمان و حاکمیت او!

یاسر سامی و عمرو سمیر عاطف

یاسر سامی (چپ) و عمرو سمیر عاطف (راست)

تنها تفاوتی که آرماگدون سریال النهایه با فرمول‌های آرماگدون اوانجلیست‌ها یا مسیحیان صهیونیست دارد، اسم عربی و اسلامیِ منجی است که “صدیق” نامیده می‌شود! و مریدانش از قاسم و شاکر و سلیمه گرفته تا شیلا و ادهم و فارس و… همگی هویّت اسلامی و عربی دارند.

البته این جناب منجی با همه‌ی نقشه‌چینی و طرح عظیم چندصد ساله و نیروی عجیب و غریب و عملیات بزرگ و بعد از نارو زدن به همه‌ی مریدان و یک برنامه احمقانه و آبکی، خودش با سفینه‌اش مثل انتهای فیلم “سیاره میمون‌ها” (فرانکلین جی شافنر – ۱۹۶۷) مثل دست مجسمه آزادی از زیر خاک بیرون می‌زند!

یاسر سامی، سریال النهایه را به شکل هالیوودی ساخته که رد پای بسیاری از فیلم‌های به‌اصطلاح علمی تخیّلی و آخرالزمانی را در آن مشاهده می‌کنیم؛ از “هوش مصنوعی” استیون اسپیلبرگ گرفته تا “ترمیناتور ۲” جیمز کامرون (که حتی جنگ نابوگر خوب و بد را مثل T-800 و مرد جیوه‌ای بازسازی کرده) و “روزهای عجیب” کاترین بیگلو و “دکتر استرنج لاو” استنلی کوبریک و “۲۰۱۲” و “جنگ‌های ستاره‌ای” (با آن شهرهای پُست‌مدرن) و…

چنین پروداکشن عظیمی که با امکانات تولید و ابزار کامپیوتری سطح بالا امکان‌پذیر شده و نیاز به بودجه‌ی هنگفت داشته قطعاً از سطح و توان تلویزیون مصر و سایر نهادهای فرهنگی و هنری این کشور خارج به‌نظر می‌رسد. احتمالاً مراکز و مؤسسات متعددی از کشورهای عربی و اروپایی و آمریکایی و حتی خود اسرائیل پشت تولید این سریال قرار داشته‌اند تا نشان دهند که: دنیای بدون اسرائیل با یک آمریکای تجزیه‌شده و با حاکمیت مسلمانان چگونه دنیای بی‌رحم و فاجعه‌باری خواهد بود!!

فضای آخرالزمانی سریال النهایه

یاسر سامی گرچه پیش از این بیشتر با کلیپ‌هایش معروف شد و به‌جز چند کار کوتاه ویدئویی و یک سریال گمنام به‌نام “ناصر السعید”، اثر دیگری در کارنامه‌اش به‌چشم نمی‌خورد، در سریال النهایه با ریتمی مناسب و شخصیت‌پردازی مفصل و تأکید بر جزئیات توانسته کاری قابل قبول ارائه دهد، گرچه برخی بازیگران اصلاً مناسب نقش نبوده و برخی دیالوگ‌ها، شعر و شعاری است، در برخی بخش‌ها، داستان‌های موازی متعدد و بعضاً داستانک‌های بی‌ربط ایجاد شده که قصه اصلی را از یاد می‌برد، بخش‌های متعددی کاریکاتور نمونه‌های هالیوودی شده و اشتباهات فاحشی هم در روایت و ساختار به چشم می‌خورد اما به هرحال پیش بردن چندین داستان پر فراز و نشیب در طول ۳۰ قسمت به‌طوری که تماشاگر زده نشود و در پایان هر قسمت با تمهید مناسبی، انگیزه خود را برای دیدن قسمت بعد حفظ نماید، کار دشواری بوده که یاسر سامی البته با فیلمنامه حجیم و جزئی‌نگر عمرو عاطف، از پسِ آن برآمده است.

اما به‌نظر می‌آید سطحی‌کردنِ تشکیلات شبه‌ماسونیِ فیلم تحت عنوان جلسات محبت و لوث نمودن تفکر آرماگدونی (که مثلاً در فیلم‌هایی مثل “آگاهی” و “رمز داوینچی” و “ترمیناتور” و حتی “جنگ‌های ستاره‌ای” و “ارباب حلقه‌ها” و… بسیار جدّی و تکان‌دهنده نشان می‌دهد) از ندانم‌کاری و آماتوریسم سازندگان سریال النهایه نبوده، بلکه آن‌ها با هوشمندی به سفارش سرمایه‌گذاران عمل کرده‌اند.

شاید نیازی به اشاره نباشد که تشکیلات فراماسونری در طول حیات خود، همواره از سرّی‌ترین و نهان‌رَوِش‌ترین تشکل‌های تاریخ به‌شمار آمده که این نهان‌روشی حتی تعجب سرویس‌های جاسوسی و اطلاعاتی غرب را نیز برانگیخته است، اما همین تشکیلات با عوامل و عناصر خود، آثار بسیاری اعم از کتاب و فیلم و نمایش و… برای روایت گوشه‌هایی از فعالیت‌ها و کارنامه و تاریخ و روش‌های خود تولید و انتشار داده که در زمینه‌ی سینما می‌توان به فیلم‌های “رمز داوینچی”، “فرشتگان و شیاطین”، “جهنم”، “گنجینه ملی”، “جمجمه و استخوان‌ها”، “چشمان باز بسته” و… و فیلم‌های مستند متعددی اشاره نمود که تقریباً در همه‌ی آنها، کمپانی‌ها و مؤسسات و مراکز و نهادهای وابسته به فراماسونری حضور جدّی داشته و طبعاً در اغلب آثار فوق نیز به‌اصطلاح رازهای خود را پنهان نگاه داشته و در واقع اسرار سوخته‌ی خود را اگرچه مخوف به نمایش درآورده‌اند. اسراری که دیگر پنهان نبوده و سازمانی که شکل و شمایل دیگری یافته است.

از طرف دیگر، تشکیلات فراماسونری همواره در صدد بوده که خود را تشکّلی نشان دهد که هیچ ارتباطی با توطئه‌های جهانی و فجایعی که در طول تاریخ حداقل ده قرنی هزاره‌ی دوم اتفاق افتاده، نداشته است! و تنها گروهی از بنّایان آزاد بوده‌اند که برای تحقق برابری و برادری گرد هم آمده‌اند!

تشکیلات شبه ماسونی محبت

در سریال النهایه، هم در مورد تشکیلات شبه‌ماسونی “محبت”، چنین حکایاتی را مشاهده می‌کنیم و هم در مورد آرماگدون، که در طرح و سناریوی غرب صلیبی-صهیونی جایگاهی دیرین و محکم و تعیین‌کننده داشته و دارد و به شهادت تاریخ و اسناد معتبر، نتیجه و ماحصل بیش از ۲۰ قرن تکاپوی کانون‌های جهان‌وطن معلوم‌الحال است. سریال النهایه این هدف درازمدت و آخرالزمانی ریشه‌دار را در حد یک دیوانه‌بازی و یک منجی کاریکاتوری بی اصل و نسب مالیخولیایی به‌نام “صدیق” خلاصه کرده است!!

در سینمای امروز غرب و به خصوص آمریکا، هالیوود دیگر به هیچ‌وجه قصد تبرئه کردن آمریکا و غرب از جنایات و خبائث و ظلم‌های تاریخی را ندارد، چون دیگر اظهر من الشمس بوده و قابل انکار به نظر نمی‌رسد. بنابراین به‌جای انکار واقعیات، آنها را با جعلیات در هم می‌آمیزند تا مناسب‌ترین بسته‌های رسانه‌ای جعلی را تولید کنند.

آنها خود را ظالم و دیکتاتور و حتی نژادپرست و ستمکار نشان می‌دهند اما در مقابل، دشمنانشان را بسیار بدتر از خود به تصویر می‌کشند، مانند آنچه در امثال فیلم‌های “بازی‌های گرسنگی” و همین فیلم “جوکر” نشان دادند که آری، سرمایه‌داری و کاپیتالیسم، جبّار و استثمارگر و برده‌کش بوده و هست، اما دشمنان این سرمایه‌داری و کاپیتالیسم اگر به حکومت برسند بسیار ستمکارتر و جبّارتر از آنها خواهند بود! مانند وقتی در “بازی‌های گرسنگی”، منطقه ۱۳ و مبارزان و آزادی‌خواهان علیه “کاپیتول” به حکومت رسیده و یا اعمال خشونت‌بار و مخرّب جوکر و دار و دسته نقاب بر صورتش در گاتهام سیتی علیه توماس وین و اعوان و انصارش، روی همه‌ی جنایات سرمایه‌داران را سفید می‌کند. یعنی در واقع این دسته از فیلم‌ها و سریال‌ها، مخاطب را در برابر یک انتخاب ذهنی میان بد و بدتر قرار می‌دهند به‌نحوی که به‌طور غیرمحسوسی در مقابل بدتر، طرفدار بد شود!

سریال مصری النهایه

متأسفانه در این‌گونه موارد، اغلب برخی از دوستان دچار توّهم شده و همین که فیلم یا سریالی نقاطی منفی از غرب و آمریکا نشان می‌دهد، ذوق‌زده شده و بدون توجه به ادامه و غایت و نهایت آن، نتیجه‌گیری‌های مورد نظر خود را ارائه می‌دهند!

در سریال النهایه نیز چنین استدلالی حاکم است و دنیای بدون اسرائیل و آمریکا را به‌شدّت وحشی و خونخوار و ظالم و فریبکار نشان می‌دهد، حتی در سطح منجی‌ها و نجات‌دهنده‌ها و آزادی‌بخش‌ها…

نویسنده: استاد سعید مستغاثی
منبع: اندیشکده مطالعات یهود

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

درباره‌ی کیوان

همچنین ببینید

هزاره‌گرايي موتور محرکه صهیونیسم

هزاره‌گرايي ؛ موتور محرکه صهیونیسم

از زمره مفاهيم مرتبط با موعودگرايي و انديشه نجات يهود، مفهوم هزاره‌گرايي در کتاب مقدس است. هزاره‌گرایی اعتقاد به بروز تحول يا رويداد عظيمي است که در آغاز يا پايان هر هزار سال واقع مي‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

7 + 18 =