کمیسیون سه جانبه

کمیسیون سه جانبه

کمیسیون سه جانبه (سه جانبه خواهی)
شناخت مجامع مخفی (قسمت پنجم)

پس از «شورای روابط خارجی»، که از سویی تنظیم مناسبات کلان سیاسی فی‌‌مابین ایالات متحده آمریکا و بریتانیا را در اختیار داشت و از دیگر سو، دو حزب بزرگ جمهوری‌خواه و دمکرات آمریکا را در مسیر استراتژی‌های کلان مجامع مخفی کنترل و مدیریت می‌کرد، «محارم» پشت‌پرده با تأسیس «کمیسیون سه جانبه» [۱]، مدیریت کلان سه قطب اقتصادی و سیاسی مهم «آمریکای شمالی»، «اروپای غربی» و «ژاپن» را در دست گرفتند.

در سال ۱۹۷۳م. به ابتکار «دیوید راکفلر»، رئیس شورای روابط خارجی و رئیس «بنیاد راکفلر» و در عین حال، رئیس «چیس منهتن بانک»، یک سازمان جداگانه به‌نام «کمیسیون سه جانبه» تأسیس شد. راکفلر، خود کمک مالی اولیه را تا زمانی که کانال تغذیه‌ی مالی آن به‌وسیله‌ی «بنیادها» فراهم شود، تأمین نمود و حتی اجلاس‌های اولیه و مقدماتی رهبران منتخب کمیسیون را هم در ژوئیه و مارس ۱۹۷۳م. در ملک شخصی‌اش در «نیویورک» برپا کرد. [۲]

پیش از این اشاره داشتیم که «سازمان ملل» در شهر نیویورک نیز در زمین اهدایی و شخصی راکفلرها تأسیس شد. هدف کمیسیون: «طرح و مدیریت و حفظ مداوم مشارکت و همکاری میان طبقات حاکم آمریکای شمالی، اروپای غربی و ژاپن است.» [۳]

کمیسیون سه جانبه یا سه جانبه خواهی

همراهان دیوید راکفلر در تأسیس این کمیسیون، «زبیگنیو برژینسکی» [۴]، مشاور امنیت ملی جیمی کارتر و دیگر شهروندان مهم بخش خصوصی و هم‌فکر بودند. حدود ۳۰۰ عضو (در سال ۱۹۷۳م. ۲۰۰ عضو بود) از رده‌ی بازرگانان و بانکداران بین‌المللی، حکومت‌ها، مراکز علمی، رسانه‌های جمعی و از میان نیروی کار محافظه‌کار برگزیده شدند. [۵]

«نخبگان» در سال ۱۹۵۴م. با راه‌اندازی «بیلدربرگ»، سازمانی تحت رهبری اروپا تأسیس کردند تا اتحاد و اتفاق آنگلوساکسون‌های اروپا و آمریکای انگلیسی‌زبان را در هدایت و کنترل نظام سرمایه‌داری و حفظ منافع جهانی آن یاری دهد و بالأخره در سال ۱۹۷۳م. با ایجاد مثلث «کمیسیون سه جانبه»، با قبول «ژاپن» در باشگاه ملت‌های پیشرفته، سعی در حفظ مدیریت و مشارکت میان طبقات حاکم «آمریکای‌شمالی»، «اروپای‌غربی» و «ژاپن» کردند. از همین‌رو، این اتحاد و اتفاق را «کمیسیون سه جانبه» و حاضران در میزگرد کمیسیون را «سه جانبه خواهان» نامیدند.

هدف کمیسیون، طبیعی‌کردن عادات و اعمال همکاری با یکدیگر میان مناطق سه جانبه است تا:
* سطح سالمی (یعنی سود متقابل و نه خودکشی متقابل) از رقابت میان قدرت‌های سرمایه‌داری را پیش برد؛
* جبهه‌ی مشترکی علیه جهان سوم و اتحاد «شوروی» باز کند؛
* اقتصاد سیاسی بین‌المللی را به سود تجارت و امور مالی جهانی نوسازی نماید؛
* و دمکراسی سه جانبه را «قابل حکومت»تر گرداند. [۶]

نکته‌ی جالب توجه آن است که اکثریت اعضای آمریکایی «کمیسیون»، عضو «شورای روابط خارجی» (CFR) بوده و حداقل یازده تن از مدیران شورا در کمیسیون شرکت داشتند. زبیگنیو برژینسکی یکی از مدیران شورا، مدیر کمیسیون بود. جرارد اسمیت [۷]، یکی از اعضای شورا، ریاست بخش «آمریکای‌شمالی» کمیسیون را برعهده داشت و دیوید راکفر به ارائه‌ی نقش کلیدی خود در کمیته‌ی اجرایی می‌پرداخت.

دیوید راکفلر در کمیسیون سه جانبه و سه جانبه خواهی

دیوید راکفلر (وسط) در کمیسیون سه جانبه

اعضای ژاپنی و اروپای‌غربی کمیسیون، نمایندگی همان بخش را که شورا در ایالات متحده به‌عهده دارد، در جامعه‌ی خود برعهده دارند.

به‌نظر می‌آید، اصلی‌ترین مجتمع‌های مالی صنعتی در ژاپنِ معاصر، گروه «میتسوبیشی» [۸]، گروه «سومیتومو» [۹]، گروه «میتسویی» [۱۰] و گروه «فایو» [۱۱] که حول «بانک فوجی» سازمان یافته‌اند، باشند.

اعضای اروپایی «کمیسیون سه جانبه» عبارت بودند از:

جووانی آنیلی [۱۲]، رئیس «فیات» [۱۳] (که در کمیسیون کمپانی بین‌المللی بانک «چیس منهتن» نیز عضویت داشت)؛
رئیس فدراسیون بانکداری «آلمان»؛
رئیس کمپانی «رویال داچ‌شل پترولیوم» [۱۴]؛
ادموند دو روچیلد [۱۵]، رئیس «اتحادیه فدرال صنایع آلمان»؛
رئیس بانک بین‌المللی «بارکلیز» [۱۶].

کتاب قاعده محرمانه؛ تاریخچه پنهان که کمیسیون سه جانبه، فراماسون ها و اهرام بزرگ را به هم متصل می کند

کتاب «قاعده محرمانه؛ تاریخچه پنهان که کمیسیون سه جانبه، فراماسون‌ها و اهرام بزرگ را به هم متصل می‌کند»

به این ترتیب، بیانات راکفلر درباره‌ی گردآوری «بهترین مغزهای جهان» در یک‌جا، برای طراحی یک «نظم نوین جهانی»، نادرست است؛ بلکه این‌ها عمدتاً ثروتمندترین مغزها از «آمریکای‌شمالی»، «اروپای‌غربی» و «ژاپن» هستند. هرچند که در کمیسیون، مغزهای خوب دانشگاهی و برخی رهبران پارلمانی و کارگری وجود دارند. [۱۷]

برنامه‌ی برژینسکی برای برپایی «کمیسیون سه جانبه»، نخستین‌بار در جریان جلسه‌ای فوق سرّی در جمع «بیلدربرگ‌ها» در آوریل سال ۱۹۷۲م. در شهرکوچک «نوک – هالیست بلژیک» اعلام گردید. از قرار معلوم، شنوندگان حاضر در جلسه از طرح برژینسکی استقبال کردند. به لطف بیلدربرگ‌ها و شورای روابط خارجی، کمیسیون سه جانبه در ۲۳ و ۲۴ ژوئیه ۱۹۷۲م. در املاک ۳۵۰۰ جریبی متعلّق به راکفلر در «پاکانتیکو هیلز نیویورک» [۱۸] صورت اجرایی پیدا کرد. [۱۹]

«کمیسیون سه جانبه» دارای دفاتری در «نیویورک»، «پاریس» و «توكيو» است. کمیته‌ای اجرایی، متشکّل از سی‌وپنج عضو، کمیسیون را اداره می‌کنند که هر نُه ماه یک‌بار، در یکی از این سه نقطه، تشکیل جلسه می‌دهد.

برژینسکی در سال ۱۹۷۳م. «جیمی کارتر» را به عضویت «کمیسیون سه جانبه» درآورد. در دوران ریاست‌جمهوری کارتر، بسیاری از مطالب مربوط به «کمیسیون سه جانبه» بَرملا شد و مورد بحث‌های فراوانی واقع گردید و رسانه‌های گروهی به بحث درباره‌ی آن پرداختند. [۲۰]

زبیگنیو برژینسکی و جیمی کارتر اعضای کمیسیون سه جانبه

«زبیگنیو برژینسکی» و «جیمی کارتر»

برخلاف آن‌چه در ظاهر است، این گروه‌های مخفی همواره بر «کاخ سفید» و هیئت دولت ایالات متحده مسلّط بوده و بر آن حکم رانده‌اند.

چنان‌که کابینه‌ی پنجاه‌ونُه نفری ریگان، شامل بیست‌وهشت نفر از اعضای «بیلدربرگ»ها می‌شد و دست‌کم ده نفر هم از «کمیسیون سه جانبه» در آن حضور داشتند. ریگان حتی سه نفر از اعضای برجسته‌ی «شورای روابط خارجی» را برای تصدّی سه منصب مهم کشور برگزید. [۲۱]

جرج بوش هم خود به‌عنوان یکی از جمهوری‌خواهان، در «کمیسیون سه جانبه» و هم «شورای روابط خارجی» عضویت داشت. به همان سان که جیمی کارتر از دمکرات‌ها در «کمیسیون سه جانبه» عضویت داشت.

نگاهی ساده به آنچه ذکر آن رفت، نشان می‌دهد که با حضور جدّی و پُررنگ «بیلدربرگ»ها، «کمیسیون سه جانبه» و سایر سازمان‌های مخفی، پیش از آن‌که مقدّرات ایالات متحده در «آمریکا» رقم بخورد، در «اروپا» رقم زده می‌شود؛ چنان‌که قبلاً اشاره کردیم، آمریکا به‌دلیل تاریخ کوتاهش تنها به‌عنوان اهرم فشار، صندوق پول و کاتالیزور برای تأسیس حکومت جهانی مورد نظر «نخبگان مخفی» یا همان «گروه محارم» که عمدتاً در اروپا ساکن هستند، قابل شناسایی است.

دیوید راکفلر در کمیسیون سه جانبه

دیوید راکفلر (وسط) در یکی از جلسات کمیسیون سه جانبه

سابقه‌ی بلند خانواده‌های ذی‌نفوذ و ریشه‌دار، اما مخفی اروپایی، به‌ویژه «انگلیس»، بیش از هر گروه دیگری امکان سلطه‌ی خانواده‌های اروپایی را فراهم آورده‌اند. در واقع سازندگان و سامان‌دهندگان «امپراتوری بزرگ جهانی سازمان‌های مخفی» پیش از آن‌که آمریکایی باشند، اروپایی‌اند.

گرچه طیّ جنگ‌های استقلال و درگیری میان سرخ‌پوستان انگلیسی و استقلال‌طلبان آمریکایی، آمریکا از زیر سلطه‌ی مستقیم «بریتانیای کبیر» خارج شد؛ لیکن آمریکا هیچ‌گاه از زیر نفوذ سیاسی و خط‌مشی‌های انگلیسی در توسعه‌ی لیبرال سرمایه‌داری و سیر به سوی تأسیس حکومت جهانی خارج نشد؛ بلکه سران سازمان‌های مخفی اروپایی همواره درباره‌ی بازگرداندن آمریکا و ضمیمه‌کردن آن به خاک «انگلیس» اندیشه کرده‌اند.

سرمنشأ این جوامع مخفی از جوامع مخفی اروپایی است که قرن‌ها در آن سرزمین وجود داشته و نشو و نما یافته‌اند. شاید بتوان قدرت این خانواده‌ها و جوامع مخفی و محارم را در قدرت پنهان‌زیستی آن‌ها دانست. راز ماندگاری آن‌ها و امنیت‌شان هم در همین نهان‌زیستی قابل شناسایی است. آن‌ها که آشکار می‌آیند، آشکار هم می‌روند؛ اما آن‌ها که پنهانی و در پشت‌پرده به سرنوشت‌ها رقم می‌زنند، پنهان هم می‌مانند؛ بی‌آن‌که کسی متعرّض آن‌ها شود. جمله‌ی مردان و زنان آشکار و حاضر در صحنه‌ی قدرت، عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی جوامع مخفی‌اند.

دیوید راکفلر (وسط) در یکی از جلسات کمیسیون سه جانبه

بسط استراتژی توسعه

در سایر کشورهای غیرغربی و از جمله «شرق اسلامی»، تحصیل‌کرده‌های دانشگاه‌های اروپایی، دانسته و ندانسته اوامر این سازمان‌ها را در سطح جهانی اجرا می‌کنند و در واقع، مددرسان غرب در بسط «سرمایه‌داری لیبرال»اند. نویسنده‌ی کتاب «کنترل فرهنگ» می‌نویسد:

دانشگاه‌های جهان سومی یا همان توسعه‌نیافته‌های معروف، از نظر ساختار، متون درسی، نظام آموزشی، روش‌شناسی و حتی الگوهای استخدام هیئت علمی، وابستگی ویژه‌ای به معیارهای دانشگاه‌های کشورهای غربی دارند. این دانشگاه‌ها نظام آموزشی عالی‌ای در جوامع خود ایجاد می‌کنند که چه از نظر شکل تشکیلات و چه از نظر محتوای دروس، کاملاً مطابق با نظام آموزش عالی در کشورهای توسعه‌یافته‌ی غرب باشد و آن شکل و محتوا را بازتولید کند؛ نه آن‌که نظام تعلیمات عالی‌ای را ایجاد کنند که امکان بالقوّه‌ی تحقّق استقلال فرهنگی در جامعه‌ی خود را افزایش دهد. [۲۲]

کتاب کنترل فرهنگ نقش بنیادهای کارنگی، فورد و راکفلر در سیاست خارجی آمریکا نوشته ادوارد برمن

انگاره‌های تربیت حرفه‌ای که از طریق «بنیادها» و پس از آن، دانشگاه‌ها و مراکز وابسته به سرمایه‌ی بنیادها در غرب، به کشورهای دریافت‌کننده تزریق می‌شود، باعث تولیدمثل نظام سرمایه‌داری و تحکیم آن در جهان سوم می‌شود. آن‌ها تمامی هنجارهای پذیرفته‌شده و مورد تشویق بنیادها را به دانش‌آموختگان خود منتقل می‌کنند.

چنان‌که امروزه، داشتن مدرک دکترا، یکی از شروط حداقلی برای عضویت در هیئت علمی دانشگاه است و پس از آن هم، ارتقای اساتید، بسته به تعداد مقالاتی است که به نشریات و بولتن‌های غربی و ثبت آن‌ها در فهرست مورد پذیرش دانشگاه‌های غربی محرز شده باشد. نکته‌ی جالب توجه آن‌که، در این مقالات، همه‌ی معیارهای اعلام‌شده‌ی نشریات غربی مراعات می‌شود و این آثار به زبان معیار، یعنی یک زبان اروپایی و به‌طور مشخص، انگلیسی نگاشته می‌شوند.

این کشورها، معیار توسعه‌یافتگی خود را تعداد آثار منتشره در نشریات و بولتن‌های غربی و فراز و فرود در فهرست کشورهای صاحب علم می‌شناسند. از همین‌روست که پژوهش‌های انجام‌شده توسط اساتید و دانشگاه‌های غیرغربی، بیش از آن‌که در خدمت کاستن از وابستگی فرهنگی و اقتصادی کشورهای جهان سومی باشد، کشورهای غربی و تمدن تکنولوژیک آن را منتفع می‌سازند؛ در حالی‌که کشورهایشان هیچ‌گاه به دستاورد آن پژوهش‌ها که با سرمایه‌های خودشان صورت گرفته، نیازمند نیستند!

«استراتژی توسعه» [۲۳] نخستین‌بار بر اساس نظریه‌ی سرمایه‌ی انسانی یا برنامه‌ریزی انسانی برای جهان سوم تجویز شد.

استراتژی توسعه و توسعه اقتصادی و کمیسیون سه جانبه Development

در اواخر سال ۱۹۶۰م. در میان علمای اجتماعی و سیاست‌گذاران «واشینگتن»، مطلوب‌ترین مسیر توسعه در جهان سوم رایج شد تا این توسعه، به‌صورت تحوّلی باثبات، غیر افراطی، قانونی و مسالمت‌آمیز، سیاست‌های مطلوب آمریکایی را محقّق کند.

از همین‌جاست که پروژه‌ی جهانی سازی، به‌منزله‌ی جهانی‌سازی فرهنگ آمریکایی قابل شناسایی است. آرتور شلزینگر [۲۴] در این‌باره می‌گوید:

علمای اجتماعی و سیاست‌گذاران واشینگتن که از رایزنی آنان بهره می‌برند، امیدوار بودند که کشورهای جهان سوم را وادار به قبول آن کنند که انقلاب خود را بر مبنای افکار لاک و نه مارکس به انجام رسانند. [۲۵]

نکته‌ی قابل تأمل آن است که از سال ۱۹۷۱م. سه موضوع برای مطالعه در دستور کار «شورای روابط خارجی» وارد شد:

۱. به هم پیوستگی جهان صنعتی غیر کمونیست؛
۲. موضوع محوری امنیت؛
3. توسعه‌ی اقتصادی و سیاسی جهان سوم.

این پروژه به‌تدریج و از طریق حمایت‌های سازمان‌های جهانی و بانک‌های جهانی، به‌عنوان «نسخه‌ی علاج عقب‌ماندگی توسعه‌نیافته‌ها» به‌عنوان «استراتژی»، به رهبران این کشورها دیکته شد؛ در حالی‌که همه‌ی کمک‌های مالی این سازمان‌ها مشروط به مراعات قواعد بازی ویژه‌ی جهانی‌سازی بود.

کمیسیون سه جانبه و کنترل جهان با جهانی سازی

تغییر شیوه‌های زندگی، نفی همه‌ی سنّت‌ها و شیوه‌های سنّتی از طریق آگهی‌های تبلیغاتی، تمسخر و تحقیر سنّت‌ها، عقب‌افتاده و مضر جلوه‌دادن شیوه‌های پیشین و عرضه‌ی کالاهای پُر زرق و برق شیک، به‌تدریج تغییر شیوه‌های زندگی را سبب می‌شود و به همگون‌سازی جهانی می‌انجامد.

جهانی‌سازی ارزش‌ها

امید همه‌ی «سه جانبه خواهان» این بود که ارزش‌های غربی مبدّل به ارزشی جهانی شود. رهبران این جریان، مسئولیت قاعده‌سازی و تعیین چارچوب‌ها را برای همه‌ی معاملات و مناسبات مردم عالم شروع کردند.

پژوهشگران مزدور شرکت‌های چندملیّتی، همه‌روزه از طریق رسانه‌های پُرقدرتی که تماماً در اختیار سران کمپانی‌ها و مجامع مخفی است، قواعد و چارچوب‌هایی را اصیل، واقعی، بهداشتی، ثمربخش، کم‌ضرر، ضامن سلامتی، باعث امنیت و… معرفی می‌کنند. این حرکت، نوعی شست‌وشوی مغزی را باعث شده است تا آن‌جا که این قواعد تعیین‌کننده و مؤید همه‌ی جلوه‌های زندگی مطلوب شده‌اند.

«سه‌جانبه‌خواهی» تسهیل‌کننده و هدایت‌کننده‌ی مسیر سلطه‌ی کمپانی‌های چندملیّتی بر جهان و تضمین‌کننده‌ی تداوم سود آن‌ها از طریق حذف عوامل مزاحم است؛ عواملی چون انقلاب‌های سیاسی – اجتماعی که موجب ملّی‌کردن ثروت‌ها و مسدودکردن مسیر دست‌یابی اربابان سلطه به منافع کشورهای مستضعف می‌شود.

هالی اسکلار (Holly Sklar)، سه‌جانبه‌خواهی را عقیده‌ی طبقه‌ی حاکم بین‌الملل می‌داند که پایگاه قدرتشان، شرکت‌های جهانی است. از نظر او، صاحبان و مدیران شرکت‌های جهانی، سراسر جهان را به مثابه کارخانه، مزرعه، سوپرمارکت و زمین‌های بازی خودشان می‌بینند. [۲۶]

هالی اسکلار نویسنده کتاب کمیسیون سه جانبه و برنامه‌ریزی نخبگان برای مدیریت جهان

«هالی اسکلار» نویسنده کتاب «کمیسیون سه جانبه و برنامه‌ریزی نخبگان برای مدیریت جهان»

صاحبان این شرکت‌های جهانی که حضورشان در مجامع مخفی و سازمان‌های مؤثر در تصمیمات بین‌المللی محرز است، دست‌یابی به «پروژه‌ی جهانی سازی» را در مباحث زیر دنبال می‌کنند:

۱. تغییرات اجتماعی

همه‌ی آن‌چه در گستره‌ی فرهنگ‌های مذهبی، ملّی و منطقه‌ای موجب بروز خطوط جداکننده‌ی اقوام می‌شود.

این خطوط نامرئی فرهنگی، اقوام را در برابر تأثیرپذیری از غرب، مصونیّت می‌بخشد و مانع از حرکت گسترده و چپاول‌گرانه‌ی آن‌ها می‌شود؛ ضمن آن‌که، در هیئت سنن و آداب، مانع از باز شدن بازارها بر روی کالاهای تولیدی کمپانی‌های غربی می‌گردد. از این‌رو، اینان مقدمه‌ی جهانی‌سازی را «تغییرات اجتماعی» می‌شناسند.

این تغییرات به معنی تغییر ذائقه، تغییر رویکرد و بالأخره تغییر فرهنگ‌های سنّتی، ملّی و مذهبی است.

کمیسیون سه جانبه و جهانی سازی فرهنگ و کنترل مجامع مخفی بر جهان

۲. همگون‌سازی

از نظر حامیان پروژه‌ی جهانی‌سازی، همگون‌سازی از طریق «مصرف همگون» در مسیر تدریجی تغییرات اجتماعی و حذف عوامل بازدارنده در کشورهای غیرغربی حاصل می‌شود.

پروژه‌ی جهانی‌سازی با جهان‌گشایی امپراتوران سابق در ماهیّت متفاوت است. هیچ‌یک از جهان‌گشایان دوران کهن، پس از تصرّف زمین‌ها و سرزمین‌ها، سعی در همگون‌کردن ارزش‌ها و فرهنگ‌ها نداشتند.

یکی از دلایل حمایت از دانشگاه‌ها و دانشگاهیان کشورهای به‌اصطلاح توسعه‌نیافته، اعطای بورس‌های تحصیلی و پرورش نخبگان غیرغربی، «قبولاندن» ارزش‌های غربی و بومی‌کردن این ارزش‌ها به‌وسیله‌ی دانش‌آموختگان غیرغربی است.

این جماعت، زمینه‌های مشابه‌سازی و جهانی‌سازی فرهنگ غربی را فراهم آوردند و به‌عنوان پیاده‌نظام، درهای شرق را بر روی غرب گشودند؛ نمونه‌سازی کردند؛ مرزها را شکستند و عوامل و نشانه‌های تفاوت فرهنگی و خاستگاه غربیان و مشرق‌زمینیان را از میان برداشتند.

دیگر در هیچ‌کجای جهان، لباس بومی به رسمیّت شناخته نمی‌شود و در بسیاری موارد، پوشیدن این لباس‌ها را نشانه‌ی دورماندگی و عقب‌ماندگی از تمدّن، علم و پیشرفت معرفی می‌کنند؛ به همان سان که تمامی شیوه‌های زندگی، طب، تغذیه، شهرسازی، معماری و… چنان تغییر یافته‌اند که ردّ و نشان همه‌ی نمونه‌های پیشین را باید در موزه‌ها جست‌وجو کرد یا در مراسم ویژه‌ی اعیاد و… که دیگر از انتفاع خارج شده‌اند.

کمیسیون سه جانبه و دیوید راکفلر به دنبال نظم نوین جهانی

توسعه‌ی رشته‌های علوم اجتماعی و پژوهش‌های مراکز وابسته به دانشکده‌های علوم اجتماعی در عموم کشورهای غیرغربی و حمایت و مساعدت بنیادها به این مراکز نیز به همین موضوع جهانی‌سازی بازمی‌گردد؛ چنان‌که این مراکز و اساتید و پژوهشگران این پژوهشگاه‌ها، مدافع توسعه و توسعه‌ی سیاسی به‌منظور دست‌یابی به توسعه‌ی اقتصادی‌اند.

«سه‌جانبه‌خواهان فرهنگی» می‌نویسند:

امروزه، آموزش عالی مهم‌ترین سیستم تولیدکننده‌ی ارزش‌ها در جامعه است. [۲۷] به‌رغم تصوّر طالبان توسعه در شرق اسلامی و میان توسعه‌یافته‌ها، نسخه‌ای که سرمایه‌داری غربی برای رشد [توسعه Development] می‌نویسد، مدلی است که همواره پویایی استثمار و ماشین سرکوبی را دست‌نخورده نگاه می‌دارد؛
مدلی است که کار انسان را به‌مثابه آن منبعی می‌بیند که باید هرچه بیشتر استثمار شود (و هرچه ممکن است، ارزان‌تر)؛
مدلی است که با انحراف استعداد نهایی انسان، مردم را به چرخ عصارخانه‌ی مصرف زیاد می‌بندد؛
مدلی است که بر روی رقابت ساخته شده است و همکاری را فقط به سود قدرتمندترین رقیب اختصاص می‌دهد؛
مدلی از رشد است، خریدار ثبات برای شرکت‌ها به قیمت زندگی‌های متلاشی‌شده و از شکوفایی بازمانده با دادن یک زیر پیراهنی، جفتی کفش کتانی، ظرف‌های پلاستیکی، احیاناً رادیویی یا تلویزیونی به مردم به‌جای آزادی. [۲۸]

پیروان دیوید راکفلر در کمیسیون سه جانبه

گمان می‌کنم تا اینجا وجوه مختلف «کمیسیون سه جانبه»، اهداف «سه‌جانبه‌خواهان» و نقش مؤثّرشان در زمینه‌سازی برای جهانی‌سازی و تأسیس حکومت جهانی مجامع مختلف معلوم شده باشد.

متأسفانه بی‌توجّهی رهبران کشورهای «آمریکای لاتین»، «آسیا» و «آفریقا»، یا وابستگی رهبران آن‌ها به دستگاه سیاسی غربی، مجال هرگونه تأمل را از آن‌ها گرفته است. آن‌ها مأمورانی هستند که خود را در برابر نابود و خورده‌شدن سرمایه‌ها و انسان‌های تحت امر خود، معذور می‌شناسند.

قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:

[۱] Trilateral Commission

[۲] لورنس اچ. شوپ و ویلیام مینتر، «تراست مغزهای امپراتوری»، ترجمه: منصور آسیم و علی رضایی، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۶۶، ص۱۹۱.
[۳] هالی اسکلار، «کمیسیون سه جانبه و برنامه‌ریزی نخبگان برای مدیریت جهان»، ترجمه عبدالرحمن عالم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۹، ص۱۴.

[۴] Zbigniew Brzezinski

[۵] هالی اسکلار، «کمیسیون سه جانبه»، ص۱۴.
[۶] همان، ص۲۲.

[۷] Gerard C. Smith
[۸] Mitsubishi
[۹] Sumitomo Group
[۱۰] Mitsui Group
[۱۱] Group of Five
[۱۲] Giovanni Agnelli

[۱۳] پسر این خانواده، ادواردو، مسلمان شد. در اوایل انقلاب به «ایران» آمد و طیّ طرحی پیچیده به‌دست عوامل مرموزی به قتل رسید تا مبادا او به‌عنوان یک مسلمان وارث بزرگ‌ترین ثروت و قدرت در «ایتالیا» شود.

[۱۴] Royal Dutch Petroleum Company
[۱۵] Edmond de Rothschild
[۱۶] Barclays

[۱۷] لورنس اچ. شوپ و ویلیام مینتر، «تراست مغزهای امپراتوری»، صص۱۹۲-۱۹۳.

[۱۸] Pocantico Hills

[۱۹] جیم مارس، «توطئه جهانی»، ترجمه: مهدی قراچه‌داغی، تهران، نشر پیکان، ص۳۲.
[۲۰] همان، ص۳۶.
[۲۱] همان، ص۴۱.
[۲۲] ادوارد برمن، «کنترل فرهنگ: نقش بنیادهای کارنگی، فورد و راکفلر در سیاست خارجی آمریکا»، ترجمه حمید الیاسی، تهران، نشر نی، چاپ سوم، ۱۳۷۳، ص۲۵۱.

[۲۳] Development
[۲۴] Arthur Schlesinger

[۲۵] لورنس اچ. شوپ و ویلیام مینتر، «تراست مغزهای امپراتوری»، ص۵۲.
[۲۶] هالی اسکلار، «کمیسیون سه جانبه»، ص۲۲.
[۲۷] همان، ص۶۲.
[۲۸] همان، ص۷۶.

منبع: «قبیله لعنت»، جلد هفتم: «فراماسونری در صحنه‌ی حیات سیاسی، اجتماعی ملت‌ها»، نوشته: اسماعیل شفیعی سروستانی، تهران: انتشارات هلال، چاپ سوم، ۱۳۹۸، صص۱۳۳-۱۴۵.

««« پایان »»»

آشنایی با رنگ‌های به‌کار رفته در مقاله‌ی فوق:

رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوه‌ای برای نقل‌قول استفاده می‌شود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ نارنجی در تیترهای فرعی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینک‌دادن استفاده شده.

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتا پیام رسان بله پیام رسان سروش پیام رسان روبیکا

Check Also

کمیته ۳۰۰ کانون توطئه‌های جهانی

کمیته ۳۰۰؛ کانون توطئه‌های جهانی

راه‌اندازی جنگ‌ها، جنایات سازمان‌یافته، کودتا و... در زمره ساده‌ترین برنامه‌های عملیاتی کمیته ۳۰۰ است؛ اما مهم‌ترین هدف این کمیته، تسلّط بر جهان است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست + پانزده =