ماتریکس و رویای رهایی از یالدابائوث

ماتریکس و رویای رهایی از یالدابائوث

نقد و بررسی مجموعه فیلم‌های ماتریکس (۲) یالدابائوث

۱. ماتریکس چیست؟

بحث «جهان‌های موازی» [۱] در مکاتب فکری مختلفی مطرح شده است. از اساطیر گرفته تا ادیان ابراهیمی و فیزیک کوانتوم، نظریاتی را در این‌باره عرضه کرده‌اند.

در یک تعریف ساده، جهان‌های موازی به معنی جهان‌هایی است که نه در امتداد جسمانی این جهان، بلکه به موازات جهان ما، وجود دارد. به بیان دیگر، ما نمی‌توانیم با سفینه‌های فضایی یا زیردریایی‌ها یا هر وسیله‌ی دیگری به آن‌جا وارد شویم. چرا که اساساً جهان موازی داخل ابعاد فیزیکی این جهان نیست. بلکه در جهانی به موازات این جهان وجود دارد که از دریچه‌های مخصوصی می‌توانیم به آن‌جا سفر کنیم.

مثلاً همه‌ی ما در خواب، وارد یک جهان جدیدی می‌شویم که کاملاً قابل حسّ است. در آن‌جا اشیاء را لمس می‌کنیم، صداها را می‌شنویم و گاهی هم خوراکی‌هایی را می‌خوریم. یعنی دقیقاً حواسّ ما فعال است، اما در جهانی که در کره‌ی زمین یا کره‌های اطراف نیست؛ بلکه به موازات این جهان و در خارج از ابعاد سه‌گانه‌ی این‌جا، قرار دارد.

ماتریکس و جهان موازی جهان‌های موازی Multiverse

این نگاه به «جهان موازی» در تمام نظریات وجود دارد؛ اما در جزئیات اختلافاتی هست که از بیان آن صرف‌نظر می‌کنیم.

در فیلم «ماتریکس» (The Matrix)، جهانی که «نئو / نیو» (با بازی کیانو ریوز) در ابتدای فیلم در آن زندگی می‌کند، ماتریکس نام دارد. این جهان به‌گفته‌ی «مورفیوس» (نام مورفیوس از خدای یونانی خواب گرفته شده است؛ مورفیوس به نیو تذکر می‌دهد که ماتریکس نوعی خواب غفلت است که باید از آن بیدار شود.)، کاملاً واقعی است. حتی اگر کسی در جهان ماتریکس کُشته شود، در جهان واقع نیز کُشته خواهد شد؛ پس ماتریکس صرفاً یک توهّم بی‌اثر نیست و کاملاً واقعیت دارد.

نئو، همچون آلیس در سرزمین عجایب، با خروج از ماتریکس وارد جهانی جدید می‌شود. رابطه‌ی جهان خارج از ماتریکس با ماتریکس، دقیقاً منطبق بر رابطه‌ی بین جهان‌های موازی است. اما دقت شود که هم ماتریکس واقعی است و هم جهان خارج از آن. تفاوت این است که جهان ماتریکس ساخته‌ی ماشین‌ها بوده و جهان خارج، مخلوق آن‌ها نیست.

۲. تولد نئو/نیو

«نئو» با ورود به جهان خارج از ماتریکس، هم‌چون یک نوزاد که در بدن مادر است، بیدار شده و در یک حرکت نمادین، بند ناف خود را می‌کند و پس از لیز خوردن از لوله‌هایی، تولدی دوباره را تجربه می‌کند.

تولد دوباره نئو در ماتریکس

تولد دوباره نیو در ماتریکس

این تولد دوباره در نگاه عرفانی، همان «توجه به حقیقت» است. در ماتریکس، وقتی نئو با حقیقت روبه‌رو می‌شود، به‌جای بهجتِ حاصل از بیداری، ناراحت می‌شود! چرا که جهان خارج از ماتریکس، بی‌روح، تاریک، بی‌رنگ و انسان‌ها نیز با جسمی پر از حفره‌های خاص هستند. از غذاهای متنوع خبری نیست و ماشین‌ها، انسان‌های آزاده را در بند کرده و در خواب ماتریکس فرو برده‌اند تا از برق بدن آن‌ها استفاده کنند. [۲]

این نگاه سیاه به جهان حقیقی (لایه‌ی عمیق‌تر واقعیت که در فیلم، جهان خارج از ماتریکس است) یکی از مؤلفه‌های مهم در تحلیل فیلم است. برخلاف نگاه عرفانی در شرق و غرب، که کشف حقیقت و رسیدن به آگاهی و بیداری، باعث لذت و بهجت و شادی انسان می‌شود، در ماتریکس قضیه برعکس است. تا جایی که وقتی «سایفر» خیانت می‌کند و از «ایجنت اسمیت» (مأمور اسمیت) درخواست زندگی مرفّهانه در ماتریکس را دارد، مخاطب نیز با او همراهی کرده و تلاش‌های نئو برای نجات دادن انسان‌ها از جهان پر رنگ و لعاب ماتریکس و بیدار شدن در یک جهان تیره و تاریک، عقلانی به‌نظر نمی‌رسد.

درواقع فیلم با زبان بصری به ما می‌فهماند که زندگی در ماتریکس، زندگی آرام‌تری است؛ هرچند تحت تسلّط ماشین‌ها به‌وجود می‌آید.

۳. سوفیا، یالدابائوث و ناستیک‌ها

گفتیم که در ماتریکس دو نگاه بسیار پر رنگ است و پاردایم فکری فیلم را می‌سازد: مسیحیت ناستیک (Gnostic) و بودیسم.

مسیحیت ناستیک (گنوسیسم یا ناستیسیزم) شاخه‌ای عرفانی و باطن‌گرا از مسیحیت است که کتاب‌های مقدس خاص خود را داراست. مثلاً انجیل‌هایی از توماس در این مکتب ارزش دینی دارد که در شاخه‌های دیگر مسیحی، به آن وقعی نمی‌نهند. اصطلاحاً کتاب‌های این فرقه جزو کتاب‌های آپوکریفایی [۳] به‌شمار می‌روند.

سوفیا Sophia خالق یالدابائوث Yaldabaoth

یک نقاشی از سوفیا

در ناستیسیزم مسیحی، خالق اصلی جهان «سوفیا» (Sophia) نام دارد. او موجودات کامل زیادی را آفریده است. اما در بین مخلوقات وی، یک موجود ناقص نیز وجود دارد. او «یالدابائوث» (Yaldabaoth) است. یالدابائوث به‌خاطر خلقت ناشیانه‌اش، وجودی ناقص دارد. یالدابائوث نیز چون ناقص بود خود را تنها خدای جهان دید و از سوفیا، خدای مؤنث اصلی که خالق یالدابائوث هم بود، غافل شد.

یالدابائوث Yaldabaoth

یالدابائوث در اساطیر معمولاً با ترکیب شیر و مار توصیف می‌شود.

جالب توجه است که یالدابائوث، خالق انسان‌ها و زمین است و به عقیده‌ی ناستیک‌ها، وی همان خدای عهد عتیق است! یعنی ادعای یگانگی خدای عهد عتیق را ناشی از نقص وی در فهم مخلوق بودنِ خودش می‌دانند!

البته یالدابائوث هنگام خلق انسان‌ها، از روح سوفیا نیز درون آن‌ها دمید و باعث شد علی‌رغم مادی بودن انسان‌ها، وجودشان خدایی شود.

خدای یالدابائوث Yaldabaoth

دقت شود که کتاب‌های ناستیسیزم مسیحی، علاوه بر بخش‌هایی از متن که افتاده و الآن با «…» جای آن را پر می‌کنند، از تحریف نیز در امان نمانده است. لذا اعتقادات اسطوره‌ای و تخیّلی زیادی در این آیین پیدا می‌شود.

در بین ناستیک‌ها، رستگاری در یافتنِ بینش صحیح و رسیدن به «آگاهی» (Gnosis) است. شخص ناکامل نیز کسی است که در غفلت زندگی کرده و نوعی خواب و رویا را تجربه می‌کند.

همچنین فرشتگانی توسط یالدابائوث خلق شده‌اند که «آرکون» (Archon) نام دارند. این فرشتگان به هوشمندی انسان‌ها حسودی کرده و انسان ناستیک باید در سیر خود از این فرشتگان رد شود. [۴]

آرکون‌های خلق شده توسط یالدابائوث در تابلوی «عذاب سنت آنتونی» اثر میکل آنژ

آرکون‌ها در تابلوی «عذاب سنت آنتونی» اثر میکل آنژ

تطبیق عقائد ناستیسیزم بر ماتریکس

در ماتریکس، اقتباس‌های زیادی از مسیحیت ناستیک شده است. علاوه بر منجی بودنِ «نئو» که به آن خواهیم رسید، آرشیتکت خالق ماتریکس است. یعنی آرشیتکت خالق ماتریکس و ماشین‌ها خالق آرشیتکت و اساس ماتریکس هستند. دقیقاً مثل یالدابائوث که خودش مخلوق بود اما در اسطوره‌ی مسیحیت ناستیک، زمین و انسان‌ها را آفرید. [۵]

همچنین اِیجنت‌ها در ماتریکس، شباهت زیادی به آرکون‌ها دارند. اِیجنت‌ها همچون آرکون‌ها، در مقابل راه تمام کسانی که می‌خواهند از ماتریکس خارج شوند، قرار می‌گیرند. رقابت بین نئو و ایجنت اسمیت هم که کاملاً بیان‌گر خصومت شخصی وی با نئو است،‌ می‌تواند ریشه در همان حسادت آرکون‌ها به انسان داشته باشد. [۶]

ایجنت اسمیت در ماتریکس مثل آرکون مخلوق یالدابائوث

ایجنت اسمیت در ماتریکس

شخصیت ایجنت اسمیت نیز شباهت زیادی به «شیطان» دارد. وی در ابتدا سردسته‌ی محافظین ماتریکس و از فرشتگان آرکون است. اما در قسمت‌های بعدی، شاهد حضور اسمیت اما در قالب یک هرج‌ومرج‌طلب هستیم. اسمیت دیگر از محافظین نیست و به خاطر تنزّل درجه‌ و مرگش می‌خواهد از نئو انتقام بگیرد. شبیه به ابلیس لعین که در نگاه خود، به‌خاطر انسان از بین فرشتگان رانده شد؛ هر چند واقعیت به عمل زشت و عدم تبعیت خودش بازمی‌گردد و خباثت وی ربطی به انسان‌ها ندارد.

باطن شیطانی ایجنت اسمیت در ماتریکس مثل آرکون‌های مخلوق یالدابائوث

باطن ایجنت اسمیت که نئو آن را می‌بیند، آتش است که نماد شیطانی بودن اوست.

اصل و اساس ماتریکس نیز دقیقاً بر اساس شعار ناستیک‌ها ایجاد شده است. از ابتدای فیلم که مورفیوس ماتریکس را «زندانی برای ذهن» می‌خواند، تا نوزایی نئو، تمام دیالوگ‌ها بر این اساس است که عده‌ای در خواب غفلتِ ماتریکس بوده و باید از این خواب، بیدار شوند. هم‌چون مسیحیت ناستیک که هدف اصلی خود را بیداری و رسیدن به آگاهی یا Gnosis بیان می‌کند.

ادامه دارد….

اندیشکده مطالعات یهود

قسمت قبلی این مقاله  ؛  قسمت بعدی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:

[۱] https://en.wikipedia.org/wiki/Multiverse
[۲] Flannery-Dailey, Frances and Wagner, Rachel L. (2001) “Wake up! Gnosticism and Buddhism in The Matrix,” Journal of Religion & Film: Vol. 5: Iss. 2, Article 4. PP 6-11

[۳] کتاب‌های قانونی ثانوی (نه اصلی) مربوط به عهد عتیق و عهد جدید را «اسفار مشکوک» یا «اپوکریفا» (Biblical apocrypha) گویند، چون‌که یا نویسنده‌های نامعلومی دارند، یا به‌طور کلّی صحّت آن‌ها به‌عنوان کتاب‌های قابل اعتماد مورد تأیید همگانی نیست.

[۴] Ibid
[۵] Ibid
[۶] https://en.wikipedia.org/wiki/Yaldabaoth

««« پایان »»»

آشنایی با رنگ‌های به‌کار رفته در مقاله‌ی فوق:

رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ نارنجی در تیترهای فرعی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینک‌دادن استفاده شده.

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتا پیام رسان بله پیام رسان سروش پیام رسان روبیکا

همچنین ببینید

منجی‌گرایی در ارباب حلقه‌ها

منجی‌گرایی در ارباب حلقه‌ها

«جی. آر. آر. تالکین» در «ارباب حلقه‌ها» از یک الگوی تثلیثی در «منجی‌گرایی» استفاده کرده است. در واقع «آراگورن»، «گندالف» و «فرودو» مجموعاً نقش منجی را بازی می‌کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوزده − چهارده =