این مقاله به یک وجه از اوصاف موعود عهد عتیق میپردازد و آن عبارت است از مأموریت و رسالت اصلی وی که اساس اندیشه قومی یهود را شکل داده و زمینه پدید آمدن ادبیات ویژهای با صبغهی موعودگرایانه را در سنت یهودی و سپس سنت مسیحی سبب شده است.
باید توجه داشت که محور اصلی و بنیادین وعدههای موجود در این ادبیات، همانا بازگشت به سرزمین مقدس است:
و بنده من داود پادشاه ایشان خواهد بود … و در زمینی که به بنده خود یعقوب دادم و پدران ایشان در آن ساکن میبودند، ساکن خواهند شد و ایشان و پسران ایشان و پسران پسران ایشان تا به ابد در آن سکونت خواهند داشت و بنده من داود تا ابدالآباد رئیس ایشان خواهد بود ..و و من خدای ایشان خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود… آنگاه امتها خواهند دانست که من یهوه هستم که اسرائیل را تقدیس مینمایم. (1)
مسیحای قوم یهود از نسل همین داود است و نخستین دلیل آن این است که منجی بنیاسرائیل ضرورتاً همان ویژگیهای داود را باید داشته باشد سلطنت، قدرت و گستردگی پادشاهی او انعکاس وسیعی در عهد عتیق دارد، به ویژه آنکه نام او با شهر اورشلیم و به خصوص منطقه صهیون -که احتمالاً مجعول و ساختگی است- پیوند تام پیدا کرده است:
و داود قلعه صهیون را گرفت که همان شهر داود است. (2)
چهره داود در عهد عتیق، نمونه انسانی جنگجو، شجاع و البته خونریز و انتقام جو است، کسی که به چیزی جز ستیز و خونخواهی و فتح سرزمینها نمیاندیشد و حتی در مواردی به قتل و کشتار نزدیکان و وابستگان خود نیز اقدام میکند، (3) ولی در عین حال در ادبیات عهد عتیق هیچ یک از این خصوصیات نهی نشده و گویی در حکم فضایل و کمالات داود – و مانند او – به شمار آمده و در یک کلام شخصیت او نمادی از قدرت همراه با خشونت و قساوت توصیف گردیده است. البته باید گفت که اندیشه مسیحای بلاکش، یعنی مسیحایی که «در میان ما زیست، رنج کشید و مصلوب شد»، در میان یهودیان متقدم معنا نداشت، بلکه این چهره از مسیحا یقیناً به عصر نزدیک به ظهور مسیحیت و تحولات متأخر آن باز میگردد.
«داود» نه تنها الگوی یک پادشاه مقتدر، بلکه نمونه یک مسیحای کامل برای تحقق تمامی آرمانهای بنیاسرائیل بوده است. علاوه بر اینها او قهرمانی بود که شجاعانه و بیباکانه به جنگ دشمن میرفت، آنها را شکستی سخت میداد و مهمتر از همه قلمرو بنیاسرائیل را گسترشمی داد: (4)
در آخرالزمان، ماشیح (مسیح) که فردی از نسل داود است، خواهد آمد و با ظلم و ستم مبارزه خواهد کرد و حکومت داود را بار دیگر بر پا خواهد نمود. (5)
جالب است بدانیم که این منجی در کتاب مقدس مسیحیان نیز با همین ویژگیها توصیف شده است:
داود را برانگیخت تا پادشاه ایشان شود و در حق او شهادت داد که داودبن یسّی را مرغوب دل خود یافتهام که به تمامی اراده من عمل خواهد کرد، و از ذریت او خدا بر حَسَب وعده برای اسرائیل نجات دهنده یعنی عیسی را آورد. (6)
و همچنین:
در آن روز خیمه داود را که افتاده است بر پا خواهم نمود و شکافهایش را مرمت خواهم کرد و خرابیهایش را برپا نموده آن را مثل ایام سلف بنا خواهم کرد. (7)
فرزند داود یعنی سلیمان نیز کارکردی مشابه پدر دارد، با این تفاوت که به کار ساخت معبد (هیکل) اهتمام میورزد؛ معبدی که از جایگاه ویژهای در تکوین هویت، تاریخ و اندیشه سنت یهودی برخوردار است:
و سلیمان شروع کرد به بنا نمودن خانه خداوند در اورشلیم بر کوه مور یا جایی که (خداوند) بر پدرش داود ظاهر شده بود … . (8)
بدین ترتیب، اسطوره سلطنت داود و سلیمان علاوه بر اینکه متضمّن قدرت و شوکت دنیوی بنیاسرائیل است، مشتمل بر ویژگیهای ساختاری «اندیشه نجات» و «موعودگرایی» یهودیت متأخر است. تحت تأثیر نمادگرایی یهود، نویسندگان عهد جدید نیز خود را ملزم میدیدند که دین عیسی را بر مبنای همین اسطورهها و نمادها تقریر و تعریف کنند؛ چنان که به طور مثال در نخستین عبارات انجیل متّی، نَسَب عیسی مسیح به داود رسانده میشود. (9) تلاش برای تطبیق عیسای تاریخی مسیحیت با مسیحای موعود یهودیت یکی از مهمترین جلوههای تلاقی و تأثیر و تأثر این دو سنت نیست به یکدیگر میباشد و گزافه نیست اگر بگوییم نقطه اصلی دگرگونیهای کلامی و الهیاتی مسیحیت در همین جا نهفته است، به گونهای که تلاش بسیاری از آباء نخستین کلیسا در سدههای اولیه میلادی بر توجیه همین معنا تمرکز داشته وگویی برای متقاعد ساختن مخاطبان در این زمینه از تمامی ظرفیتهای کلامی، ادبی و تأویلی بهره گرفته شده است.
با تأمل در مضامین و محتوای کتاب مقدس میتوان نتیجه گرفت که حتی پس از بسط و استقرار مسیحیت نیز اندیشه مسیحایی یهود، اسباب بروز برخی تحولات فکری و اجتماعی به ویژه در تاریخ اروپا را فراهم آورد. و در این ارتباط به طور خلاصه میتوان گفت:
ظهور برخی محدودیتها و احیاناً فشارهای اجتماعی و سیاسی اعمال شده علیه یهودیان در طول قرون وسطا، ناشی از احساس نفرت تاریخی و کینهای که در دل مسیحیان علیه جماعت یهود وجود داشت، (10) زمینه شکلگیری برخی افکار، گرایشها و فرقهها و حتی جنبشهای فرهنگی و سیاسی منجیگرایانه را در دل جوامع کوچک و بزرگ یهودی فراهم کرد. نویسندگان و روحانیون یهودی، بروز آن محدودیتها و محنتها را زمینهساز ظهور مسیحا و از زمره علایم نزدیک شدن آن تعبیر و تفسیر میکردند و از این رو تودههای عوام مخاطب این سخنان نیز از آن افکار استقبال مینمودند. به چنین دعاوی مسیحایی، مضامین تلمود نیز دامن میزد، زیرا از دیدگاه تلمود، شخصی از خاندان داود که به قدرت ویژه الهی مجهز است و «طبیعت» نیز او را همراهی میکند، در وقتی معین (در روز «سبت» یا در ماه «نیسان») ظهور خواهد کرد و پس از تجدید اقتدار بنیاسرائیل، تمامی اقوام و ملل مشترک را نابود خواهد کرد. در منابع یهودی آمده است که از زمره نامهای مسیحای مذکور حَدرَک میباشد، یعنی کسی که با ملل غیریهودی به سختی و خشونت و با بنیاسرائیل به نرمی رفتار خواهد کرد. (11)
در چنین بستر و شرایط تاریخی، برخی ربانیون یهود بر اساس مضامین تلمود، تاریخهایی را برای ظهور مسیحا طبق تقویم عبری قایل شدند و همین امر باعث شد که در فاصله قرون متمادی، به ویژه در طول قرون وسطای مسیحی و بعد از آن حرکتهایی در جهت جمعآوری و اسکان یهودیان در نقاط مختلف دنیا بروز کند. به طور مثال، در اواخر قرن پنجم میلادی فردی به نام «موسی» ادعای شکافته شدن دریا و عبور یهودیان از آن را مطرح و متعاقب آن عده زیادی به امید دستیابی به سرزمین موعود در دریا غرق شدند! در قرن هشتم میلادی نیز افرادی در بینالنهرین و ایران ادعای استرداد سرزمین مقدس از دست مسلمانان و بازگشت یهودیان را عنوان نمودند! که نمونه بارز آن ادعای شخصی به نام ابوعیسی در مرکز ایران و پیروان او به نام عیساویه است که به مدت حدود سه قرن دعاوی مسیحایی خود را تبلیغ میکردند. در قرن دوازدهم نیز شخصی به نام داود الرّاعی دعوی مشابهی را عنوان نمود، (12) اما در این قرن مهمترین واقعه فرهنگی و فکری تاریخ یهود، همانا ظهور جریان قبالا / کابالا (13) و نوشته اصلی این نحله به نام زوهر است که منشأ تحولات بسیاری در باورهای دینی و کلامی یهود واقع گردید. (14) نظر به اینکه طبق تعالیم این فرقه میتوان با استفاده از حروف و اعداد و کلمات رمزی به باطن و حقیقت کلام تورات پی برد و به دنبال آن گرایش شدیدی به تأویل و تفسیر رمزی کتاب مقدس در میان آنان پدید آمد، تدریجاً عمل به شریعت امری ظاهری و ثانوی تلقی گردید. از این فراتر، نفوذ اندیشههای حلولگرایانه و اعتقاد به تناسخ سبب شد که بسیاری از مفاهیم و حقایق الوهی و مجرد در قالب جسمانی و مادی جلوهگر شود، چنان که مسیحای کتاب زوهر نیز خدایی است که به شکل انسان در آمده و از قدرت الهی خود مدد میگیرد. (15)
گفتنی است قرائت کتاب یاد شده تا آنجا اهمیت و گسترش یافت که در عرض تلمود و در کنار آن قرار گرفت و به نوبه خود در ظهور باورهای یهودیت سکولار نقش اصلی را ایفا نمود. در طول قرون 13 تا 16 نیز افراد و فرقههایی با دعاوی و مضامین مشابه در اروپا – و به ویژه در اسپانیا – ظهور کرده و دعاوی مسیحایی خاص خود را مطرح و تبلیغ میکردند. از جلوههای عوامانه این دعاوی که دامن ربانیون و خاخامهای یهود را نیز گرفت، محاسبه عددی تاریخ ظهور مسیحا بود به گونهای که اینان بر اساس فقراتی از عهد عتیق و بر مبنای تقویم خاص یهودی، زمانهای خاصی را برای ظهور موعود خود استخراج میکردند. (16) دامنه تبلیغ و اشاعه این مطالب آن چنان بود که به حوزه مراجع کلیسا نیز کشیده شد، به طوری که کاردینالها، اسقفها و مقامات دولتی برای یادگیری اسرار قبالا و دیگر تعالیم سنت یهودی، آموزگارانی را استخدام میکردند. (17) کار بدانجا کشید که وقایعی نظیر به زیر آب رفتن شهر رُم، ظهور جنبش طرفداران لوتر و بروز اختلافات میان پاپ و امپراتور از نشانههای نزدیک شدن عصر مسیحایی شمرده شد.
در سال 1648 شخصی به نام شبتای زوی در اسپانیا خود را به عنوان منجی بنیاسرائیل معرفی کرد و با توجه به توانایی خاص کلامی و نوع شخصیت زاهدمسلک خود توانست عده زیادی پیرو را دور خود جمع کند. طُرفه آنکه سال مذکور در کتاب زوهر به عنوان سال ظهور مسیحا معرفی شده و از اتفاق همان سالی است که جنگهای سی ساله داخلی اروپا پایان یافته و عهدنامه وستفالی میان دولتهای اروپایی آن عصر منعقد شد. شخص مذکور ادعا کرد که با تورات ازدواج کرده، بدین معنا که «مسیحا، پسر خدا» (یعنی خود او) با «تورات، دختر خدا» پیوند زناشویی برقرار کرده است! (18) وی پا را فراتر گذارده، الیاس خود (یعنی آن که زودتر از منجی موعود، بشارت آمدن وی را اعلام میکند) را در اورشلیم معرفی نمود و دست به تفسیری ویژه از تمامی مضامین تورات زد؛ و در نهایت خود را «فرزند خدا» (در عبری: «بچه آهو» بر مبنای فقرهای از غزل غزلهای سلیمان، 9/2) معرفی نمود، بدین معنا که روح خدا در او حلول کرده و لذا شایسته پرسش است! وی در این زمان صراحتاً به الغای شریعت موسوی و ظهور عهد جدیدی که در وی تجلی کرده قایل شد و پیروان بسیاری را به خود جلب کرد. با همه این اوصاف، محافل رسمی یهود هیچ گونه موضعی در برابر وی اتخاذ نکردند و حتی تلویحاً او را در این دعاوی مدد رساندند. گفتنی است که اعضای فرقه «حسیدیم» جدید، هم کتاب زوهر و عقاید قبالا و هم شخصیت شبتای را گرامی داشته و بر آموزش و ترویج تعالیم آنها به جوانان یهودی تأکید میکنند!!
قرن هیجدهم و دوره موسوم به روشنگری (19) اروپا به عنوان نقطه اوج ظهور مسیحای دروغین با عناوین مختلف بود و در عین حال زمینههای بسط و توسعه یهودیت و انعقاد نطفههای جریانهای افراطی صهیونیسم را به خوبی فراهم کرد. میتوان گفت تمامی حرکتهای نوین در سنت یهود، مستقیم یا غیرمستقیم ریشه در تحولات مربوط به انقلاب فرانسه به طور خاص و به نحو عام عصر روشنگری دارد. (20) از زمره پیشگامان این حرکت در قرن هیجدهم موسی مندلسون (21) در آلمان آن عصر است که با نوشتهها وآثار خود روح جدیدی به اندیشههای مدرن و سکولار یهود تزریق کرد. مندلسون معتقد بود که یهودیان باید از «گتو»ها خارج شده و در میان مسیحیان زندگی کرده و حتی به زبان آلمانی تکلّم کنند. وی را میتوان طلایهدار نهضتی دانست که در زبان عبری هسکالا (به معنای روشنگری) نامیده میشود و شعار اصلی آن نوعی خردگرایی و نهایتاً عرفی کردن دین میباشد. البته گفتنی است در مقابل این جریان روشنگری – و یا اصلاحطلبی – جریان سنتگرایی نیز وجود داشت که با تسلیم محض در برابر تجدد مخالفت کرده و پیروی از سنتهای کهن را تبلیغ میکردند. این گروه را ارتدوکس یا راست کیش میخواندند و در رأس آن شخصی به نام رافائل هیرش (م. 1888) قرار داشت که پیروان خود را به پایبندی به دستورات دین و مخالفت با تغییر و تحول در آیین یهود فرا میخواند. این گروه تا به امروز نیز فعال است. (22)
منبع اصلی افکار مندلسون، تفاسیر رمزی و قبالایی تلمود و مخالفت قبالاییان با تقید و عمل به شریعت بود؛ چیزی که میتوانست در قالب اندیشههای تجددگرایانه قرن هیجدهم به مخاطبان خاص و عام خود به خوبی عرضه شده و پروژه سکولاریزاسیون عصر مدرن را تکمیل کند. در این قرن و قرن بعد از آن کسانی پیدا شدند که ادعا نمودند رهایی بنیاسرائیل نه از طریق معجزات و خوارق عادات، بلکه از طریق حوادث کاملاً طبیعی به وقوع خواهد پیوست. آنها استدلال میکردند همانطور که بازگشت یهودیان از تبعید بابلی به دست پادشاه غیریهودی – یعنی کوروش – میسر گردید، امروز نیز با حمایت دولتها و جوامع مختلف دنیا بایستی زمینه استقرار یهودیان در سرزمین مقدس و تشکیل دولت واحد فراهم گردد. در این میان جنبش صهیونیسم (23) به عنوان موتور محرکه جریان ملیگرایی و نژادپرستی یهود که از احساسات موعودگرایانه یهود و آموزههای مسیحایی تلمود و زوهر و مانند آن بهره فراوان میگرفت، در قرن نوزدهم سر برآورد. بیش از آن، اقتدار و نفوذ فوقالعاده یهودیان در تمامی نهادهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی اروپا سبب شد که برای نمونه افرادی همچون ناپلئون با گرایش خاصی که نسبت به عقاید فراماسونری داشت، موجبات آزادی و گسترش تسلط یهودیان را بیش از پیش فراهم کند. نتیجه این حمایتهای آشکار و پنهان دولتهای لیبرال و نظام سرمایهداری دوره معاصر، تقویت روزافزون جنبشهای افراطی و خشونتطلبی نظیر گوش آمونیم (24) بود که امروزه در اراضی اشغالی فلسطین خود را مجری و مخاطب اصلی این دعای یهودیان در صبح و شام میدانند:
سال آینده در اورشلیم … امسال ما اینجا هستیم، ولی سال آینده در سرزمین اسرائیل خواهیم بود.
عبارت مذکور ترجمان دقیق رسالت مسیحایی اقلیتی است که خود را نماینده اجرای فرامین خدای متجسد خویش با نامهای «یهوه»، «الیاس» و «ماشیح» میدانند.
پینوشتها:
1. حزقیال، 24/38-28.
2. سموئیل، 7/5.
3. اول تواریخ ایام، بابهای 18-20.
4. به طور مثال: هوشع، 5/3؛ ارمیا، 9/30؛ حزقیال، 24/37-25.
5. گنجینهای از تلمود، فصل دوازدهم.
6. اعمال رسولان، 22/13-24.
7. عاموس، 11/9-12.
8. تواریخ ایام، 1/3-2.
9. متّی، 1/1-16.
10. زیرا در عهد جدید آمده است که عیسی مسیح با توطئه و خیانت «یهودا» و پافشاری کاهنان و رؤسای کنیسه اورشلیم مصلوب شد.
11. انتظار مسیحا در آیین یهود، ص 67.
12. همان، ص 81.
13. Kabbalism
14. بنگرید به: المسیری، عبدالوهاب، دایرةالمعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ج 5، صص 174-215.
15. همان، ص 191.
16. تاریخهایی نظیر، 1503 یا 1513، 1621 میلادی و مانند آن که مخاطبان را به وقوع تحول یا تحولاتی بزرگ در آن تاریخ نوید میداد!
17. انتظار مسیحا در آیین یهود، ص 130.
18. همان، صص 135-137.
19. Enlightenment (Aufklarϋng به آلمانی)
20. انتظار مسیحا در آیین یهود، ص 125.
21. Moses Mendelssohn (1729-1986)
22. انتظار مسیحا در آیین یهود، صص 13-14.
23. Zionism
24. Gosh – Amunim
منبع: کلباسی اشتری، حسین؛ (1388)، هزارهگرایی در سنت مسیحی، تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول.
دست شما درد نکنه بابت پاورقیهای انگلیسی
کلی دنبال کلمه انگلیسیش میگشم که بیشتر به زبون انگلیسی جستجو کنم که متاسفانه اکثر مقالهها و کتابها اسمای اصلی و کلملت اصلی رو به فارسی میگن و یادشون میره یه پاورقی بزارن و کلمات رو به زبون انگلیسی برای مرجع بزارن